تو را نه چون خیل مردمان افقی، که عمود بر حیات یافته ام. تو را و همه برادرانت را که به فصل سرخ عاشورای این دیار، به جهاد «قیام» کردید. تمام قد ایستادید در پی حی الی الجهاد امام روح الله که اذان رفتن میخواند. فظیلت یافتید بر هرکه به هر دلیل بر جای نشسته بود. شدید ترجمان به روز شده ۱۴۰۰هجری قمری از«فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما». انگار خدا با شما باز میخواست به فرشتگان یادآورد« انی اعلم مالاتعلمون» را. انگار میخواست به ما گرفتاران اما و اگرها و استدلال کنند گان بهانههای بنی اسرائیلی بفهاند « امروز » هم میشود شهادت را زندگی کرد حتی اگر در راه آسمان سدها، به صد رسیده باشد. شمایان- به مثل- همان « وقلیل من الآخرین» شدید که خدا از «السابقون» برای آخر الزمان ذخیره فرموده است. هر تیر و ترکش که در جانتان مینشست، نمیشکستید، خم نمیشدید، اخم در چهره تان نمینشست که لبخند رضامندی بود که میشکفت، راست قامتی را سرمه چشم تاریخ میکردید و نشان میدادید مومنان « ناشکستنی» میشوند.
حتی پیکرهای « اربا اربا» شما که به ارباب بی کفن اقتدا میکرد هم ناشکستنی بود. چه میگویم؟ حتی استخوان شکستهای که از شمایان در دهههای بعد میآورند هم ناشکستنی تر است. الله اکبر که خدا میخواست بزرگی خویش را با شما به رخ ما بکشد تا نه با سرباز و وزیر که با شاه هم کیش نخوریم و مات نشویم. شمایان، چه آنها تان که در شکوه قهقهه مستانه خویش با شهادت جاودانگی را بر سفره خدا روزی خور شدید و چه کسانی از شما که به قاعده « و منهم من ینتظر» ثابت قدم ماندید سر قرار با خدا و به تبدیل احوال گرفتار نشدید بلکه بر صراط مستقیم شهادت، حضرت محول الحول و الاحوال، شما را به « احسن الحال» راه مینمود. شمایان که ماندید نه که تجدیدیان رفتن بودید بلکه ماموریت الهی داشتید دست ما را بگیرید و سر قرار ببرید. خدا شما را چراغ راه کرد برای ما اما دریغا که باز پلکها چنان سنگین شد که راه نیافتیم که مصداق همان ذات نایافته از هستی بخش شدیم که در غرور هستی بخشی شانه به شانه نمرود شدیم. الله اکبر که خدا با شمایان حق هدایت را برای هزارمین بار بر ما تمام کرد و باز ما ناتمام ماندیم در بندگی. خوبهامان به عبادت دلخوش شدند به قطر کتابهای خواند خود را برتر یافتند و عجب مان به غرور رسید و ندانستیم « اینجا شکسته دلی میخرند و بس» و ندانستیم « بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است» و دریغا که بسیارمان به آن سوی دیگر انتخاب مسیر کردیم….
شما به مرحله « اخبات» رسیدید و از این راه حجت الاسلام شدید و حجت مسلمانی کسانی که سطرهای روشن سلم و سلام و اسلام را در رفتار شما میخواندند. آیت خدا شدید، نشانه حضرت رحمن رحیم که نسبت به بندکانش « ودود» بود. منهج تان نهج البلاغه بود و رفتارتان، لبخندهاتان، دست گیریهاتان، درس دادنهاتان همه و همه شرح اسم بود برای ما در شکوه نامیکه از شما مانا شد؛ مجاهد بزرگ، حجت الاسلام والمسلمین میرزا مهدی صادقی!
نخست / شماره 849 / پنجشنبه 29 آبان 1399 / صفحه2
https://nakhostnews.com/wp-content/uploads/2020/11/sabok-849.pdf
نخست نیوز / https://nakhostnews.com/?p=20304