loading...

خبرنگار بهشت

اجتماع...فرهنگ...سیاست

بازدید : 585
يکشنبه 17 آبان 1399 زمان : 13:38

نقد را «سره از ناسره جدا کردن» و «شناختن محاسن و معایب» گفته‌اند. در اصطلاح، نقد به مفهوم داوری و قضاوت دوجانبه در مورد یک گزاره‌است. حالا ببینید با این کلمه "کاردرست" چه "خراب کاری"‌هایی می‌کنند برخی از افراد که دیگران را به نیش می‌کشند و هرچه از دهان شان بیرون می‌آید به اضافه حقد و کینه‌های انباشت شده را از دل بیرون می‌ریزند و نگاه شان که می‌کنی به سئوال، می‌گویند ما "نقد" می‌کنیم. نمی‌دانم کدام فرهنگ لغات را خوانده اند که برای کلماتشان معادل "نقد " تعریف کرده است. این روز‌ها هم بدگویی و بدخواهی برخی بدزبانان هم مزید بر علت شد تا نگاهی نو داشته باشیم به تعریف نقد که در آغاز بدان پرداختیم. حرف در نقد نکردن نیست که از قضا در دفاع از نقد است از مفهوم متعالی و سازنده‌‌‌ای که به زبان‌های آلوده، لوث شده و معنایی دیگر یافته است. البته فقط در حوزه سیاست نیست این رفتار و معنای غلط واژه که در حوزه اجتماعی اگر بیشتر نباشد کمتر هم نخواهد بود پس این نوشته را با منظر‌های گوناگون باید خواند. عوارضش هم در زندگی فردی ما نمایان است و هم در زیست جمعی و حتی ملی ما خود را نشان می‌دهد. یعنی می‌گویند و می‌پندارند نه کنتوری می‌اندازد و نه برایشان هزینه‌‌‌ای دارد لذا می‌گویند و می‌گویند و باز هم می‌گویند و طلبکار هم می‌شوند اما وقتی نگاه به کارنامه خودشان بیندازی خواهی دید که با ارفاق باید در شمار مردودین بنشینند اگر همان اول حکم به اخراج شان نشود. یادم هست چندی پیش در یک گروه فامیلی در فضای مجازی، بنده خدایی هر “رطب و یابسی” که در گروه‌ها و کانال‌ها می‌دید باز نشر می‌کرد که شامل انواع تهمت‌ها و توهین‌ها بود. وقتی به اعتراض علامت سئوال گذاشتم جلویش، کت و شلوار نقد پوشید که من “نقد” کردم! گفتم نقد هم ادب و آدابی دارد و هم جایی. این‌ها که تو بازنشر می‌کنی، نقد نیست، نسیه خریدن جهنم است و در جای خود “تشییع فاحشه” و تکثیر گناهان گوناگون. چیزی که گروه خانوادگی که فلسفه تشکیل آن آگاه شدن از احوال یکدیگر در نقاط مختلف است، نیست. او البته یک مقداری محتاط تر شد اما رویه اش را ترک نکرد. چنان که دیگران ترک نمی‌کنند اما همین خود منتقد پندار‌ها را در برابر این پرسش بنشانی که مثلا راه حلت چیست، خواهی دید که بی صدا برمی‌خیزند و می‌روند تا خود را از دیدها پنهان کنند که عیب جویی و عیب گویی، ساده است اما اصلاح، سخت است. سخت تر از سخت چنان که جایی می‌خواندم که پیشترها، ” فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی‌فنون و هنر نقاشی را آموخت. استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده‌‌‌ای و من چیزی ندارم که به تو بیاموزم. شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آن را در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی‌در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می‌بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی‌تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد. استاد به او گفت: آیا می‌توانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که: اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند. استاد به شاگرد گفت: همه انسانها قدرت عیب جویی و انتقاد دارند ولی توان و جرات اصلاح نه…!” این مثل، قصه بسیاری از ماهاست که به عیب جویی، زبانی گویا داریم اما به ساختن و اصلاح، دستی کوتاه. حال آن که دست‌های توانا و اندیشه‌های به کمال رسیده اند که می‌توانند برای جامعه مفید باشند. عیب جویی بدون اصلاح، خود یک عیب بزرگتر است که امید را هم به آتش می‌کشد. جامعه بی امید هم نه تنها به سوی بهتر شدن نخواهد رفت که قدم‌ها را معکوس برخواهد داشت به سمت شکست. پس توجه که این به ظاهر نقد کردن‌ها چه آورده‌‌‌ای دارد و چه برده‌‌‌ای و چه هزینه‌هایی بر دوش جامعه بار می‌کند.....

نخست / شماره 847 / پنجشنبه 15 آبان 1399 / صفحه 3 / جامعه / چ2

https://nakhostnews.com/wp-content/uploads/2020/11/SABOK-847.pdf

تا دیده ای از من همه عصیان دیدی
بازدید : 375
يکشنبه 17 آبان 1399 زمان : 13:38

بسیار دیده و شنیده و خوانده ایم که فرزندان فلان عابد پارسا ره به بیراهه بردند و باز خوانده ایم که زادگان فلان افراد بی قید و بند به مقام والای انسانی رسیده اند. با همین داده‌هایی که بدان دست یافته ایم مکتب تربیتی خانواده‌ها را به چالش کشیده ایم و حتی آدرس سفره‌ها و طعه قلمه‌هاشان را گرفته ایم. این‌ها هم البته مهم اند در جای خود اما فکر می‌کنم بایدبه مبدا و جهت حرکت افراد هم توجه داشت. به فضای تازه‌‌‌ای هم که پا می‌گذارند اندیشید و به اما و اگر‌هایی که سر راه به وجود می‌آید و پرسش‌هایی که چون چاه دهان باز می‌کند هم عنایت داشت. خدا بیامرزد استاد متاله حضرت آیت الله صفائی حائری را که در صفحه 38 روش تربیت کودک، به ظرافت به تحلیل موضوع پرداخت و با نشان دادن دو سویه حرکتی نوشت: " ما مى‏ بينيم آنها كه در خانواده مذهبى و در دامان روحانى تربيت شده‏ اند مادامى كه در محيط سنّتى بوده‏ اند با همان سنّت‏ها مأنوس بوده‏ اند و فعّال و جدّى و اگر از اين محيط بيرون نمى‏ رفتند شايد تا آخر عمر هم معتقد و جدى بار مى‏ آمدند، اما اين‏ها هنگامى كه به محيط‌هاى باز و آزاد مى‏ رسند و با ضدّ سنّت‏‌ها روبه‏ رو مى‏ شوند، ناچار از گذشته خود مى‏ بُرند و به نفرت و انزجار پيوند مى‏ زنند. استاد یک مثال روشن می‌زند تا موضوع را روشن تر ادراک کنیم؛ روستایی تا هنگامى كه در همان محيط است يك روستايى مى‏ ماند، با تعليمات دينى ملّا آشناست و سخت پاى بند و متعصّب و سنّتى، اما همين كه به شهر مى‏ آيد و گرفتار تضاد مى‏ شود، از هر قرتى و جنتلمن و غرب زده‏ اى، قرتى‏ تر و جنتلمن‏ تر و غرب زده‏ تر خواهد بود. استاد به نتایج ماجرا هم نظری درس آموز دارند و می‌نویسند: اين نمايش به ما نشان مى‏ دهد كه در جامعه‏‌هاى آزاد و برخوردار از تضاد نمى‏ توان افراد را سنّتى بار آورد، گرچه در جامعه‏‌هاى بسته مثل جامعه‏‌هاى دويست سال پيش و يا جامعه‏‌هاى سانسورى همانند جوامع كمونيستى، بتوان افراد را با سنّت‏‌ها بار آورد و پيش برد. ... اما امروز نمی‌شود. در جامعه ما نمی‌شود و لذا" همين است كه آخوند زاده‏‌هاى سنّتى زود رنگ عوض مى‏ كنند؛ چون آنچه را كه يافته‏ اند جلوگير اشكال‏‌ها و انتقادها و ديدهاى تيزِ دوره‏‌هاى بالا نيست و آنچه كه جلوگير است آنها سراغش را نمى‏ گيرند و حتى زير بارش مى‏ روند؛ چون خود را بى‏ نياز و آگاه و عارف مى‏ دانند. و همين است كه فرزندان آنهايى كه مذهبى نبوده‏ اند هنگامى كه به مذهب مى‏ رسند با شور و شوق عجيبى پيش مى‏ تازند و تا سر حدّ جان مى‏ ايستند و چه‏‌ها كه نمى‏ كنند و از چه‏‌ها كه نمى‏ گذرند." پایان بندی استاد نیز زیبا است؛ " قضاوت اين دو دسته در اين است كه يكى مذهب را به صورت سنّت گرفته و سپس اسير ضد سنّت‏‌ها شده است و ديگرى لامذهبى را به صورت سنّتى فرا گرفته و سپس در مذهب، حرف‏هاى نو و تازه و دیدهای وسيع‏ تر و برداشت‏‌هاى گسترده‏ ترى را به دست آورده است." این هم یعنی دین تحقیقی. یعنی انتخاب درست مذهب. یعنی راه گزینی و انتخاب دقیق مقصد. راهی که به شکلی متفاوت ما هم باید پیش روی خود بگشائیم و از مرحله تفکر سنتی به اندیشیدن تحقیقی برسم....

ب / شماره 4325 / پنج شنبه 15 آبان ۱۳۹۹ / صفحه 3 /

ای "نقد" ! به نام تو چه "توهین" هایی که نمی کنند!
بازدید : 317
پنجشنبه 14 آبان 1399 زمان : 17:41

چند روز پیش، ارشد نظامی‌ارتش در یکی از استان‌ها به رحمت خدا رفت. خدایش بیامرزد و با شهدا محشورش فرماید! در این‌باره حرفی نیست جز مزید مسئلت مغفرت و علو درجات آن جاودان‌یاد، بلکه سخن در نحوه تنظیم خبر مربوط‌به آن است توسط همکاران عزیز رسانه‌ای. یک جا او را با عنوان «سردار» معرفی کرده بودند و جای دیگر «امیر سردار!» تازه عکس سرهنگی را هم گذاشته بودند. انگار می‌خواستند حسابی مخاطبان خود را گیج کنند. شاید هم خود تفاوت عناوین را و درجات را دقیق نمی‌دانند و چون آشنا نیستند، نشانی اشتباهی می‌دهند. البته «جناب سردار» و «جناب امیر» را در افواه از شهروندان شنیده‌ام اما خوانشی چنین اشتباه از آنانی که قلم بر کاغذ می‌رانند -و حرکت سرانگشت‌هایشان بر صفحه‌کلید، کلمه و محتوا تولید می‌کند- اصلا انتظار نیست. حداقل توقع این است که بدانند «سردار» عنوانی است که برای درجات سرتیپ2 به بالا در سپاه اطلاق می‌شود و «امیر» به دارندگان این درجه‌ها در ارتش. استفاده جابه‌جا از این عناوین، با دقت خبرنگاری سازگار نیست. علاوه بر این، خود سردار یا امیر، درجه نیست، بلکه عنوانی است که برای تعظیم شأن فرد به‌کار می‌رود، والا درجه همان سرتیپ و سرلشکر است که در سپاه با پیشوند سردار و در ارتش با پیشوند امیر بیان می‌شود؛ مثل امیر سرلشکر موسوی، فرمانده‌کل ارتش و سردار سرلشکر پاسدار سلامی، فرمانده‌کل سپاه. عنوان «جناب» هم کاربردش به‌عنوان پیشوند درجه‌ها از افسری جزء تا افسری ارشد است و میان درجات سپاه و ارتش و ناجا مشترک. فقط در سپاه و در ناجا(برای پاسداران) بعد از درجه، کلمه «پاسدار» اضافه می‌شود؛ مثل سرهنگ پاسدار و هنگامی‌که طرف را خطاب قرار می‌دهند، در ارتش می‌شود جناب سرهنگ و در سپاه می‌شود جناب سرهنگ پاسدار. دیگر گفتنی اینکه در نظام تا درجه سرهنگ‌تمام، درجات «اکتسابی» براساس نظامات اعلام شده است و بالاتر از آن درجات «اعطایی» می‌شود که آن‌هم تابع مقررات خاص خود است. باری، این نوشته را بگذارید به حساب نقد از خود و سوزنی که باید به سرانگشت خویش زد برای توجه بیشتر، همین!

شهرآرا / شماره 3240 / چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۹ / صفحه 16 / نگاه هشتم

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/2161/31986

آزمون عربی پایه هفتم
بازدید : 353
پنجشنبه 14 آبان 1399 زمان : 17:41

تقویم‌ها و مناسبت‌های تقویمی‌نه حصر کننده مفاهیم بلکه یادآورنده هستند. یعنی ورق به ورق تقویم‌ها یاد آور سیاست‌ها و راهبرد‌هایی هستند که همه سال را در برمی‌گیرد و حتی راه تاریخ را هموار می‌کند لذا نباید پایان یک روز را پایان همه چیز دانست و دیگر قلم در جا و زبان در کام کشید از آن موضوع ننوشت و نگفت. می‌نویسیم و می‌گوئیم و تاکید می‌کنیم که اگر چه به حساب تقویم، یک هکر نست از" روز ملی مبارزه با استکبار جهانی" گذشته است و به حسابی دیگر ما با پشت سر گذاشتن یک سال دیگر در این ساحت، بزرگ تر و مقاوم تر و آبدیده تر شده ایم ولی به حساب سوم ، در یک آغاز دیگر قرار گرفته ایم برای مبارزه‌‌‌ای نو با استکبار. مبارزه در جبهه‌‌‌ای که به لحاظ زمانی، پایانی جز پایان استکبارگری برایش متصور نیست و تا استکبار در خوی دولتمردان آمریکا و بلوک قدرت، بازتولید می‌شود، مبارزه با آن هم نو به نو تجدید قوا خواهد کرد. در این جبهه آرایی که گاه به جنگ اقتصادی می‌انجامد یا جنگ نیابتی و یا جنگ اراده‌ها، ما سر پا پس کشیدن نداریم چون این را ظلمی‌آشکار در حق خود و در حقِ حقیقت می‌دانیم. ظلمی‌که به توسعه ظلمِ بی مهار می‌انجامد. ظلمی‌که اگر سکوت کنیم به یکی از اضلاعِ ستم تبدیل خواهیم شد حال آنکه فلسفه انقلاب، ستم ستیزی و پنجه شکستن از ظلم و ظالم بود و دست گرفتن از مظلومان. جانمایه این فلسفه هم کلام رسول خدا(ص) بود که از صبح میلادش، یک هکر نست بیشتر نگذشته است و تلاقی میلاد حضرت رسول بت شکن و خار کننده مستکبران با روز مبارزه با استکبار جهانی که در تقویم هجری شمسی پیروان مکتبش اتفاق افتاده است، رویداد مبارکی است که در استکبار ستیزی امسال بیش از همیشه قصد قربت کنیم و در صراط مستقیم محمدی پای بفشاریم که از او آموخته ایم؛ "مَنْ أَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ" به این معنای روشن که؛ آن‌که صبح کند و دغدغه مسلمانان را نداشته باشد، مسلمان نیست. ما ، اما، می‌خواهیم مسلمان بمانیم لذا به دغدغه‌‌‌ای که آموختن مان، در برابر ستم ایستاده ایم. این هم راهبرد ماست. همان که دیروز از بیان رهبرمان تصریح شد که " سیاست ما در قبال آمریکا مشخص است و با رفت و آمد اشخاص تغییری نمی‌کند. اینکه چه کسی برود و بیاید برای ما فرقی نمی‌کند." فکر می‌کنم استکبارستیزی ما در سال پیش رو، جلوه‌‌‌ای تازه از خویش به ظهور خواهد رساند. یعنی با آمد و شد افراد به کاخ سفید، سیاه و سفید نمی‌شود مگر این که ساکنان کاخ سفید دست از سیاه کاری بردارند و مشی ستم وانهند و به حق ملت‌ها احترام بگذارند اما نه نزدیک نما که دورنمایی هم از تغییر روش استکباری به چشم نمی‌آید پس این سو هم خاکریز‌های مقاومت همچنان برپاست و روز به روز هم با اندیشه‌های تازه، مقاومتر خواهد شد. یعنی برای ما فرقی میان مستاجران کاخ سفید نیست. نام و حزب شان اهمیتی ندارد بلکه تغییر راهبرد‌ها مهم است که تجربه چهل و چند ساله ما می‌گوید در نتیجه میان شان فرقی نیست و چون واقعیت این است در حقیقت مبارزه ما با مستکبران هم تفاوتی دیده نمی‌شود.

ب / شماره 4324 / سه شنبه 14 آبان ۱۳۹۹ / صفحه 3 /

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/990814.pdf

درجه‌های نظامی و ظرافت خبرنگاری
بازدید : 358
سه شنبه 12 آبان 1399 زمان : 20:40

قصه شاخه‌های چند گانه‌‌‌ای که پدر به پسرانش داد یادتان هست؟ همان که از یکان به یکان شان خواست آن‌ها را بشکنند اما هیچ کدام نتوانستند؟ همان که بعد شاخه‌ها را تک به تک داد و شکستنی شد؟ درس آن رفتار پیرمرد را بسیار خواندیم و به روزگاران هم در آن تامل کردیم و کوشیدیم حواس مان به ترکه‌ها و شاخه‌ها باشد که از هم جدا نیفتند تا بشکنند. اگر هنوز برپا ایستاده ایم و بعد چهل و اندی سال دشمنی آشکار و تحریم‌های رمق سوز جهان کفر هنوز برپاییم و قامت افراشته مان چون تیر در چشم شان می‌نشیند دلیلش همین است که "باهم" هستیم. تا این "باهم " بودن را به عنوان راهبردی دینی و ملی و انقلابی، عملیاتی کنیم باز هم ایستاده خواهیم ماند اما اگر –خدای نکرده- بتوانند میان شاخه‌ها فاصله ایجاد کنند. اگر بتوانند یک در میان تراششان دهند، نه که "ایستاده" نخواهیم ماند که اصلا "نخواهیم ماند" و یک اصلا دیگر؛ شکسته‌ها مان را در تنوری خواهند ریخت که برایشان نان برشته، بیرون دهد! فکر می‌کنم حکم عقل هم این باشد که نگذاریم چنین شود. راهبرد امروز ما هم این باید باشد که تا می‌توانیم از قهر و کین بکاهیم و به آب مهر و محبت بشوئیمش. تا می‌توانیم زبان در کام گیریم به گاه عصبانیت و صفحات طعنه و کنایه و متلک را از فرهنگ واژگانی مان حذف کنیم و تا می‌توانیم، یک صدا شویم و تنگ تر، کنار هم بایستیم و حتی پشت به پشت هم بدهیم به گونه‌‌‌ای که دشمن از هر طرف نگاه کند، سینه‌های ستبری ببیند که اقتدارش، لرزه در ارکان ستم می‌زند. به روشن ترین عبارت، همه ملت را باید یک پارچه و حتی یک " تَن" ببیند تا بفهمد "ناشکستنی" است ایران. این رسم الخط برای جهان اسلام هم باید تحریر شود و همه کنار هم" واعتصموا بحبل الله" را با تاکید "ولاتفرقوا" را به کار بندند تا بند از مصائب و گره‌های کور مشکلاتِ امور امروز و فردایشان باز شود. با هم می‌شود به همه موفقیت‌ها رسید و قبل از آن همه برنامه‌های خصم را چون کف‌های پرحباب اما سبک به جریان آب سپرد. می‌شود آنچه ناشدنی می‌نماید را به مرحله امکان آورد اما بی هم.... داشته‌ها مان را هم باد خواهد برد. بادی که در فاصله‌ها می‌پیچد و طوفان می‌شود و تنوره می‌کشد و همه چیز را درهم می‌کوبد. به هوش باشیم و کنار هم بایستیم تا روزنه‌‌‌ای نیابد باد برای طوفان شدن....

تابناک رضوی / کد خبر:۹۱۳۷۸۶ / دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۹ / ساعت: ۱۳:۱۹

http://www.tabnakrazavi.ir/fa/news/913786

کشورآلزایمریها! نویسنده:محمدکدخدایی(عرفان) Alzheimer's country! author:Mohammad kadkhodaie
برچسب ها
بازدید : 295
سه شنبه 12 آبان 1399 زمان : 20:40

نیاز ما به آموزه‌های نبوت و امامت، چون نیاز به اکسیژن است. حیاتیِ حیاتی. همان طور که به هوا و اکسیژن نیاز داریم به این آموزه‌ها هم احتیاجی مبرم داریم. به خوانش این آموزه‌ها که می‌پردازیم به قدر متقنی در آن می‌رسیم چون مهر و محبت و بخشش. به اخلاقی نیکو که بن بست شکن است. به رسم الخطی برای زندگی که 14 قرن بعد از پیامبر جلیل القدر، ما را به زیستن بر مدار حضرت جمیلِ جمال، هدایت می‌کند. فکر می‌کنم اگر بخواهیم یک جامعه به ظاهر کوچک اما به معنا بزرگ بیابیم که صد در صد بر اساس مدل معرفتی حضرت رسول (ص) پرورش یافته باشد باید از همان مسجد مدینه به خانه حضرت فاطمه (ص) برویم. همان مادری که با طراحی و تعریف منهج نورانی "الجار ثم الدار" خط ایثار فردی و اجتماعی را برایمان به بزرگراهی تبدیل می‌کند که برای بزرگ شدن باید آن را پیمود. خطی که "طبیب نوشته ترین" است برای درمان دردهای تکثیر شده اجتماعی به ویژه در دوران ما که کرونا دارد مفاهیم را معنایی تازه می‌زند. این جاست که به این باور می‌توان تمسک جست که تربیت یافتگان مکتب نبوی باید دستگیر یکدیگر و اهل مواسات باشند. نمی‌توان از رسول رحمت گفت و از امام صادق (ع) نوشت اما دل به رحمت، جوان و توانا نکرد. اقامه نمازوار زندگی پشت سر پیامبر(ص) و امام صادق (ع)، ما را به این جا می‌رساند که یاری گران مردم باشیم و گاهی حتی بر حق خویش هم چشم بپوشیم. این سرمشق زندگی ما باید باشد تا زندگی‌ها به قاعده حقیقت شکل بگیرد. حالا که سخن به کلام پرورش یافته معصوم رسالت حضرت زهرا (س) رسید اجازه بدهید با جا به جایی کلمات، به برجانشینی درس وحدت در میهن هم نگاهی داشته باشیم چه در جا به جای دار و جار و مقدم شمردن همبستگی در "دار" به راهبرد وحدت می‌رسیم. همان وحدت حداکثری در اندیشه و روش که در خانه گوینده آن حدیث ایثارساز و جامعه پرداز می‌بینیم. هم به قاعده امت_ امامت و هم نظامِ هم اندیش و هم عمل چنان که در مواجهه با فقیر و یتیم و اسیر دیدیم و چنان که هرکدام سخنی گفتند و عهدی بستند همه بدان التزام و بالاتر؛ باور داشتند. ایستادن امام حسین(ع) پای عهد امام حسن(ع) نمونه آشکار وحدت در اندیشه و هدف و روش است که در مکتب پیامبر(ص) تبیین شده است. کیمیایی که در وطن مان ایران و در وطن بزرگ ترمان، جهان اسلام، بدان محتاج هستیم. به آغاز سخن برگردیم؛ به آموزه‌های فردی و اجتماعی رسالت و امامت محتاج هستیم بیش از نیاز انسان به آب بلکه در تراز نیاز زندگان به هوا. پس هوای هم را نیز داشته باشیم و اکسیژن زندگی هم باشیم در زمانه‌‌‌ای که زمین زیر پای کرونا می‌لرزد...

خراسان جنوبی / شماره : 3407 / دوشنبه ۱۲ آبان -۱۳۹۹ / صفحه اول و 2 / اخبار

http://khorasanjonobi.khorasannews.com/newspaper/BlockPrint/231753

http://khorasanjonobi.khorasannews.com/Newspaper/PagePDF/47542

http://khorasanjonobi.khorasannews.com/?nid=20513&pid=2&type=0

کشورآلزایمریها! نویسنده:محمدکدخدایی(عرفان) Alzheimer's country! author:Mohammad kadkhodaie
بازدید : 357
سه شنبه 12 آبان 1399 زمان : 20:40

معنویت را باید در صدر کلمات موثر در فرهنگ اجتماعی ایرانیان دانست. اینکه از «معنویت» در فصل «وحدت» می‌گوییم، از آن‌روست که جانمایه جامعه دینی و انقلابی، معنویت است. تجربه چهل‌ساله انقلاب هم ثابت کرده است که ما با «جوشن‌خوانی»، بیشتر از خطر گذشته‌ایم تا «جوشن‌پوشی». با «صَلاح» بیشتر راه باز کرده و به موفقیت رسیده‌ایم تا وقتی صاد به سین تبدیل شود و کسره هم بپذیرد و بشود «سِلاح». همچنان که اسلام محمد رسول(ص) و مکتب فرزند رشیدش، امام‌صادق(ع)، برپایه معنویت و اکمال مکارم اخلاق، فلسفه‌گذاری شده است، بازخوانی و بازنمایی آن هم از این قاعده نمی‌تواند بیرون باشد. هرچه بیرون می‌زند، زائده‌ای است که با اصل اسلام نسبتی ندارد. اینکه می‌بینیم رفتارهای اخلاق‌سوز و مروت‌ستیز در جامعه ما از هر زبان و به هر قلم و تحت هر عنوان، هزاربار زشت‌تر می‌نماید از آنچه در دیگر کشورها اتفاق می‌افتد، دقیقا از همین‌روست که فلسفه ذاتی اسلام، اخلاق و معنویت و معرفت است؛ چیزی که شاید در نظام‌سازی‌های امروزی دنیا، جایگاهی با اولویت بالا نداشته باشد، لذا آنچه از رفتار زشت در مناظرات نامزدهای رئیس‌جمهوری آمریکا می‌بینیم، چندان دلی را برنمی‌آشوبد و شوکی آن‌چنانی به جامعه آمریکا وارد نمی‌کند. شاید رفتارهایی چنان عریان و زشت، به عارضه‌ای پررنگ تبدیل شده است که بسیاری، ذات آن تمدن می‌دانند اما رفتاری به‌مراتب رقیق‌تر از آن در ایران اگر اتفاق افتد، زلزله در افکار عمومی‌ ایجاد می‌کند و جامعه آن را پس می‌زند. همین واکنش دربرابر کنش‌های ناصواب می‌گوید که «معنویت» و اخلاق هنوز صاحب جایگاه محترمی‌ است که خدشه به آن را جامعه برنمی‌تابد. همین نگاه به گفته عملی درآمده را چنین می‌توان به کلمات روشن و صریح نوشت که: معنویت همچنان زنده و زایا و سازنده است در ایران.

شهرآرا / شماره 3239 / دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۹ / صفحه 16 / نگاه هشتم

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/2151/31874

تمسک به حبل ا... زندگی ساز
بازدید : 282
دوشنبه 11 آبان 1399 زمان : 18:41

باید به فلسفه بعثت پیامبر برگردیم همه ماهایی که بین خود و رسول اعظم خدا، نسبتی از نوع ایمان قائلیم و خویش را در شمار امت محمد می‌دانیم و می‌نامیم. بدون بازگشت به آن فلسفه، هر میزان که راه برویم، نه‌تنها به مقصد نمی‌رسیم که از آن دور می‌شویم. اتفاقا این نوع دور شدن بسیار پرخطرتر از آن است که دانسته تغییر مسیر بدهیم؛ چون آن وقت «می‌دانیم» که کجا می‌رویم، اما در این نوع، خیال می‌کنیم با پیامبر خدا هم‌مسیریم و پا جای پای «محمد احمد امین» می‌گذاریم و برای خود در جمع مصطفوین، جایگاه قائل می‌شویم اما واقعیت با این پندار فاصله بسیار دارد که نه به مقصد می‌رسیم و نه به مقصود. چالش‌های مردافکن فردی و اجتماعی ما، امروز از همین غفلت نشئت می‌گیرد و فاصله ما تا مقصد و مقصود را روزافزا می‌کند، اما بازگشت به فلسفه مصطفی شدن حضرت محمد امین، ما را به زیستنی سوق می‌دهد که همه پهنه‌اش به هندسه مسلمانی‌ساز آمده است. حضرت ایشان به بیانی صریح و راهنما، فرمودند «انما بعثت لاتمم مکارم‌الاخلاق» و برانگیختگی الهی خود را برای تعالی اخلاق، اعلام کردند و این خود اولین چراغ را روشن می‌کند تا هرکس می‌خواهد خود را به آخرین رسول خدا برساند، بداند که اول در کدام راه باید گام بگذارد. این اخلاق هم تمام‌ساحتی است و همه شئون زندگی را دربر می‌گیرد و می‌توان گفت هرکس به اندازه‌ای که اخلاقش محمدی است، در شمار امت احمد قرار می‌گیرد ولاغیر. همین غیریت‌سازی است که خشک‌مغزان متعصب و خودحق‌پندار را از خوارج تا داعش، از شمار پیروان پیامبر بیرون می‌گذارد؛ چه هرکس بر مدار رحم و مهر و رحمت نیست، نمی‌تواند با پیامبر رحمت نسبتی داشته باشد. به اخلاق نبوی روی بیاوریم تا رحمت زمین‌وزمانمان را زیباتر کند.

شهرآرا / شماره 3238 / يکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۹ / صفحه 16 / نگاه هشتم

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/2147/31760

فراخوان پنجمین جایزه ملی داستان کوتاه سیمرغ اعلام شد.
بازدید : 563
دوشنبه 11 آبان 1399 زمان : 18:41

آنچه این روز‌ها می‌خوانیم و می‌شنویم، نه فقط آدمی‌را که قلم را به فریاد می‌آورد به هشدارو هشدار، بنای رفیعی که ساختیم و دیوار‌های مستحکمی‌که پرداختیم دارد خشت انداز می‌شود. همان بنایی که با تلاش آگاهان و مجاهدان و مردم نجیب از یک سو و خون دل و دیده عارفان و و کارون‌هایی که از جان شهیدان مان برخاست، از سوی دیگر، قامت کشیده است، امروزه به غلفت و عصبیت – اگر خیانت را بدان اضافه نکنیم- و خودخواهی گروه‌ها و افراد و جریانات، دارد آجر انداز می‌شود! آجر‌هایش هم بر سر و روی خودمان می‌افتد و دست و سر و تن می‌شکند. بیدار باش‌های مستمر رهبر فرزانه انقلاب را هم آقایان با پلک بسته اجابت می‌کنند و گاه غلط زدن در بستر، خبر از زنده بودن خود می‌دهند. نخوانده اند انگار آنان که هر ملتی که با بیدار باش رهبر خود برنخیزد فردا- که خدا نیاورد و نمی‌آورد به حرمت خون شهدا- باید گرده‌های و حتی سر و روی خود را برای لگد‌های چکمه پوشِ سرباز اجنبی، آماده اکند. البته کار به آنجا نمی‌رسد که اصل برای مردم وحدت است و اصل راهبردی است که رهبر انقلاب برای مردم هوشیار، ترسیم می‌کنند. قطعا مردم خود نخواهند گذاشت اصحاب عصبیت و غفلت و گرفتاران توهم خود حق بینی، دست شان به آجر‌ها برسد. نخواهند گذاشت دست‌های سیاه اندود شده برخی‌ها بر دامن جامه سفید انقلاب بنشیند. نخواهند گذاشت چین از پیشانی دشمن پاک و لبخند سر بخورد روی چهره دژم شده اش. آن کارون‌های تراویده از رگ‌های شهیدان و جویبار اشک چشم و خون دل عارفان همه چیز را خواهد شست. این را باور داریم ولی کیست که نداند رفتار چنینِ افراد بر صندلی نشسته و صاحبان قدرت و دست اندرکاران امور، می‌تواند ساخته‌ها را ویران کند؟ می‌تواند و چون قدرت تخریبی چنین بالایی دارد باید به هشدار و آگاه باش، آنان را سرخط آورد. آنان که خود را به سر خط می‌رسانند باید قضای اعمال فوت شده را هم انجام دهند قصور‌ها و تقصیر‌ها را جبران کنند و آنان که نرسیدند، زمان و حرکت آنان را جا خواهد گذاشت چنان که پیش از این چنین کرده است. باری هوشیار باید باشیم و باشند و بیدار باید باشیم و باشند تا بر محور اولیه انقلاب که اخلاق و معنویت و رستگاری بود بتوانیم به سمت آرمان‌های بلند امام حرکت کنیم. این هندسه موفق را هم در جهان اسلام پی بگیریم و با وحدت حول آموزه‌های رسالت، اعتصام به حبل الله را شکل دهیم و دو باره از کارون‌های متکثر شده در جغرافیای بیداری و مقاومت، نقشه‌های اختلاف و عصبیت و خیانت دشمنان را بشوییم و این پهنه در افزایش را برای رشد و تعالی انسان و انسانیت مهیا کنیم.....

ب / شماره 4322 / یک شنبه 11 آبان ۱۳۹۹ / صفحه 3 /

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/990811.pdf

از این جرگه بیرون است هرکه اهل رحمت نیست
بازدید : 413
دوشنبه 11 آبان 1399 زمان : 18:41

خراسان را یک جغرافیای سیاسی صرف نمی دانم که به خط‌های باریک، مرزگزاری و استان به استان شود. آن را یک پهنه وسیع فرهنگی، تاریخی، معرفتی می دانم که تا مرو و دیگر سرزمین‌های دور تعریف شده در قلمرو این فکر و فرهنگ امتداد دارد. حتی اگر چاره ایرانیِ خراسان را به قرائت رسمی‌امروز هم در نظر داشته باشیم، باز باید با نگاهی کرامت‌مند بدان نگریست چه قطعاً در اینکه خداوند علیم و بصیر و خبیر، ما را با همه تنوع نگاه و چگونگی مذهب و نژاد بر یک پهنه جغرافیایی آفریده است، حکمتی متعالی وجود دارد که بی شک، مأموریت کشف و شکوفایی آن را هم بر عهده خود ما نهاده است. این ما هستیم که از کوچه‌های متعدد می‌گذریم و به میدان عمل می رسیم. میدانی که برای همه است و نتایج عمل را هم همه ما می‌بینیم. همین هم اقتضا می‌کند تا جملگی برای موفقیت هم تلاش کنیم. اینکه چنین آغاز سخن کردم تا از وحدت بگویم، برای آن است که پیشتر بر شناخت و حرمت گذاری تنوع‌ها و تکثرها تاکید کرده باشم و بعد به ضرورتی توجه دهم که مسئله‌ای راهبردی است.

این وحدت هم به معنای یکی شدن که از خویش و اعتقاد خود بیرون آمدن باشد، نیست بلکه در ادبیات سیاسی و اجتماعی ما بدان معناست که همه با به رسمیت شناختن تنوع و تفاوت و اختلاف دیدگاه در حوزه‌هایی که به همه ما مربوط است، همه توان خود را به میان آورند تا با هم افزایی نیروها بتوانیم گام‌ها را به سمت موفقیت، شتاب دهیم. این نگاه البته دینی است و در ساحت دینداری نیز اقدامی‌استراتژیک به شمار می‌آید که ذیل آیه شریفه «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ ا… جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ» با معنای «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید» مهندسی شده است. این یعنی راه بستن بر رهزنان طریق که می‌خواهند بین آحاد جامعه، اختلاف اندازند و در میانه این اختلاف، خود بر اریکه قدرت بنشینند. کم هم نخوانده‌ایم صفحات تاریخ را که شرح این غم تلخ است. این آیه هم راه بر اینان می‌بندد و هم به ضرورت هم افزا کردن توان‌ها و حتی ظرفیت‌ها توجه می‌دهد.

با دریافت این توجه است که می‌توانیم آلارم های تفرقه افکنی را حس کنیم و در همان نطفه، گلویش را بفشاریم و فرصت ندهیم که تیغ در میانمان نهند. به هر روی خراسانِ فرهنگی و تاریخی، پهنه‌ای است که اقوام گوناگون و پیروان مذاهب متعدد بر آن زیست می‌کنند و از قضا، این همزیستی، نه تنها آسیب زا و تهدید نیست که آسیب زدا و فرصت آفرین است. ما با تکیه به برادری با یک دیگر، به قوتی کم نظیر می رسیم که می‌توانیم وظیفه مرزبانی خود را برای ایران عزیز به بهترین نحو به انجام رسانیم. برادران سنی مذهب ما بیشترین نقش را در این «ایران بانی» دارند و حضورشان در مرز بسان برج و باروهای بلندی است که هیچ دشمنی نمی‌تواند خیال فتح آن را به ذهن آورد.

شیعیان هم بر همان نهج رفتاری نبوی، در این سو حامیان برادران خویش هستند و این برادری است که فرصت زندگی بهتر را برای همگان فراهم می‌کند. هفته وحدت اما یک نماد است برای تبلیغ و ترویج و تبیین حقیقت و ظرفیتی که هست و الا همه روزها در این دیار به فرهنگ برادری، بلند آوازه شده، روز وحدت و هفته وحدت و سال وحدت است و شیرینی این نام گذاری در عید میلاد نبی رحمت (ص) و صادق آل محمد (ع) این حلاوت را بیشتر می کند….

خبرگزاری مهر / خراسان رضوی / کد خبر 5060218 / شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۹ / ساعت: ۱۴:۳۴ / چ2

https://www.mehrnews.com/news/5060218

خشت از کدام دیوار برمی داریم؟!

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی