loading...

خبرنگار بهشت

اجتماع...فرهنگ...سیاست

بازدید : 565
سه شنبه 28 مهر 1399 زمان : 19:39

به تقویم هجری قمری که نگاه کنیم، خورشیدِ دومین روز از ربیع رخ نموده است به سلام. به سلامتی باید گرامی‌داشت این لحظه‌ها را و بهار را باید در اندیشه و نگاه خویش چنان بارور کرد که برگ‌های زرد افتاده بر سنگ فرش خیابان هم طعم بهار گیرد در واپسین روز‌های اولین ماه پاییز. ما به این تغییر و تحول نیاز داریم. به ویژه که دامن گستری کرونا می‌خواهد دامن زندگی و دامنه مهربانی را کوتاه کند. ما اما می‌توانیم دگر کنیم اوضاع را . می‌توانیم تغییر دهیم نمودار‌هایی که بیماری برای افزایشی شدن آن می‌کوشد. برای این هم باید اولویت بدهیم به سلام و سلامت. به آرامش و شادکامی‌و شاد گویی. به دعا و دعوت به خیر و نیکی به مواسات. با زبان و لبخند هم شروع کنیم و تنگ دستی‌ها را با گشاده رویی جبران کنیم و دعا می‌تواند آغازی مبارک باشد برای تغییر پس با این قلم همراه شوید برای خوانش این پست که زیبا دست در آسمان دارد با واژه‌هایی از این دست؛ "الهی اونقدر بخندید که صدای خنده‌هاتون بشه زیباترین موسیقی کائنات" تا فرشته‌ها هم به حرمت صدای خنده تان، لشکر غم را بتارانند از این دیار که شایسته شادخویی و شاد گویی است. " الهی از شادی اونقدر پر بشید که سرریزش همه‌ی مردم دنیا رو سیراب کنه." تا هیچ انسانی و حتی هیچ موجودی، تلواسه نبدد، لب‌هایش برای شادی، برای لبخند. " الهی روزیتون اونقدر زیاد بشه که امیدی باشید برای رسوندن روزی خیلیا." و پر رنگ و طعم کنید سفره دست‌های خسته را و حتی بالاتر از این؛ سفره معرفت و مهرشان را هم چنان به غنا برسانید که خود مستغنی شده برای غنی سازی فرصت‌های دیگران تلاش کنند. " الهی همیشه بهترین افکار به سراغتون بیان و درست ترین تصمیمات رو بگیرید" تا خود و دیگران از میوه‌های شیرین رسته بر سرشاخه‌های درخت تصمییم تان، شهد کام شوید. " الهی اونقدر غرق خوشبختی بشید که تا عمق بی انتهای رضایت برسید" و دروازه‌ها را برای رضایت دیگران بگایید. " الهی همیشه تنتون سالم باشه و عاقبت به خیر بشید" و برای توسعه سلامتی در جامعه بکوشید به ویژه این روز‌هایی که کرونا لشکر غم انگیخته تا خون عاشقان ریزد. یادمان باشد امروز، همان روزی است که باید " من و ساقی به هم سازیم و بنیانش بر اندازیم" که این رسم جوانمردان است. " الهی که همیشه بهترین حال ممکن رو داشته باشید" و برای خوب کردن حال دیگران هم بکوشید "و الهی که خدا همیشه هواتونو داشته باشه" تا زمین خدا را برای بندگان خدا بهشت کنید. که تکلیف انسان را به زیبایی نوشته اند و در اندیشه و دستانش توان بهشت آفرینی قرار داده اند. بکوشیم با فعال سازی ظرفیت بندگی خود، مظهر شئون حضرت خداوندگار باشیم،‌‌ان‌شاالله.

ب / شماره 4313 / دوشنبه 28 مهر 1399 / صفحه 3 /

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/990728.pdf

پدرها چه زود پیر می‌شوند
بازدید : 466
دوشنبه 27 مهر 1399 زمان : 16:38

به تعارف که باشد، "الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ" می‌خوانیم اما به عمل که می‌رسد، قرآن را می‌بندیم و کلمات‌مان، سختی سنگ می‌گیرد و می‌شود این که از زبان آقایان می‌شنویم و زخم بر دل مان می‌نشیند. آن هم در روزگاری که خسته‌ایم از گرانی و بلبشوی بی‌نظارتی. از آنچه بر ما می‌رود اما با همه خستگی، پای امنیت و عزت اسلام و ایران و انقلاب که باشد، قد راست می‌کنیم و سینه ستبر. کور می‌کنیم چشمی‌که به این مُلک، چپ، باز شود اما مانده‌ایم با مسئولان و تریبون‌داران و صاحب جایگاه‌های خودمان چه کنیم؟ همان‌ها که چون کتاب می‌گشایند و قواعد فقه را ورق می‌زنند و به قاعده "سوق المسلمین" می‌رسند و تعلیم‌مان می‌کنند که آنچه در بازار مسلمین عرضه می‌شود حلال و طاهر است و نیاز به تحقیق هم ندارد اما توجه ندارند که "انتخابات" مصداق سیاسی و اجتماعی "سوق المسلمین" می‌تواند باشد، درست و مبرا‌کننده ذمه مومنان. مردم که نرفته‌اند از "بلادِ کفر" رئیس و وزیر و وکیل انتخاب کنند و بیاورند در این دیار به منصب بنشانند که برخی‌ها دست بر یقه ملت دارند و حتی کرونا را هم به انتخاب آنان و گناهِ مترتب بر آن، نسبت می‌دهند! یادشان نیست انگار که همه منتخبان، قبل از آنکه با رای مردم برگزیده شوند، از طریق مبادی قانونی و عبور از فیلتر‌های متعدد و در نهایت، با "مهر استانداردِ شورای نگهبان" به عرصه، معرفی شده‌اند و اگر قرار است مردم برای رای دادن به فلان و فلان و فلان، مستوجب عقوبت شمرده شوند، حضرات شورای نگهبان، اولی به تحمل این عقوبت هستند تا رای‌دهندگان. اما نکته‌ای که آقایان باید جواب دهند این است که "واقعا" فکر می‌کنند به جای "الف" اگر "ب" انتخاب می‌شد روزگار فرق چندانی می‌کرد؟ یعنی تحریم‌ها کمتر می‌شد؟ توان‌های داخلی بیشتر فعال می‌گشت؟ باران بیشتری می‌بارید؟ زمین بیشتر به بار می‌نشست؟ کرونا نمی‌آمد؟ روشن است که هیچ‌کدام محقق نمی‌شد. نه تحریم‌ها تراش می‌خورد. نه توان داخلی بیشتر به میدان می‌آمد - چه اگر بپذیریم، در داخل توان و ظرفیتی هست و امروزه به کمک ملک و ملت نمی‌آید، جز خیانت نمی‌توان نامی‌برآن نهاد- باور کنید میزان بارندگی آسمان و ثمردهی زمین هم فرق نمی‌کرد. کرونا هم از چین پا به راه نهاد و همه جهان را در نوردید. هرکس هم رئیس‌جمهور بود، قصه را همین‌طور تلخ می‌خواندیم. باور ندارید تا انتخابات بعدی، 8 ماه بیشتر نمانده است. عمری باشد سال بعد را هم می‌بینیم و معجزه مدعیان را اندازه می‌گیریم. خواهیم دید صواب آن رای دادن چگونه همه ظرفیت‌ها را شکوفا خواهد کرد. طلیعه آن را هم با مجلس یازدهم می‌بینیم. ما نیز نباشیم، مدعیان هستند. خود وجب خواهند کرد سرزمین‌های به شکوفه نشسته را!

جمهوری اسلامی‌/ شمـاره ۱۱۸۲۸

http://jepress.ir/?newsid=242377

http://www.jepress.ir/archive/pdf/1399/07/27/2.pdf

هکر نست یک شنبه 27 مهر 99
بازدید : 435
دوشنبه 27 مهر 1399 زمان : 16:38

نه! درست نمی‌شود اوضاع تا وقتی ما خود به رفتاری چنین به خاکریز خودمان می‌کوبیم. این عصاره سخنان معترضانه مردی بود وقتی دید همسرش با بطری‌های متعدد روغن به خانه آمد. مرد می‌گفت: چرا این همه خرید کرده‌ای؟ مگر ما چقدر مصرف داریم؟ زن، زبان به توجیه گشود که: «همه می‌خرند، من هم خریدم.» و در ادامه این توجیه را چنین دوقبضه کرد که: «روغن پیدا نمی‌شود. فردا چطور غذا درست کنم؟» مرد، سری تکان داد و گفت: با این منطق و رفتار، فردای ما خیلی بدتر از امروز خواهد شد. وقتی یاد نگرفته‌ایم در زمان کمبود، بوده‌ها و داشته‌ها را به‌قاعده و اقتصادی مصرف کنیم. وقتی هراس فردا، امروزمان را خراب می‌کند. وقتی خانه می‌شود محل ذخیره مواد غذایی و کالاهایی که شاید تا مدت‌ها بدان نیاز نباشد و وقتی هرچه کالا‌ها گران‌تر می‌شود، بیشتر می‌خریم، نمی‌توان به بازگشت آرامش به بازار و برقراری ثبات قیمت‌ها فکر کرد. بازار، به اندازه عرضه و تقاضاست. وقتی تقاضا چنین پرشتاب و نسنجیده افزایش یابد و عرضه هم -فراتر از نیاز واقعی- به اندازه ولع خرید نباشد، قیمت‌ها افزایش خواهد یافت. باز دور باطل تقاضای بیشتر و قیمت افزون‌تر ادامه خواهد یافت اما اگر میزان خریدمان را مدیریت کنیم، همگی می‌توانیم بازگشت آرامش را- لااقل- آرزو داشته باشیم. البته این رفتار باید همگانی شود، والا برخی با احتکار به آلاف‌والوف خواهند رسید و جمعی سفره‌شان خالی‌تر خواهد ماند. یک البته دیگر؛ قبل از مردم، مسئولان باید کار‌ها را سامان دهند. آنان هستند که با سیاست‌های خود، با خلاف وعده کردن‌ها و با نظارت‌های ضعیف و احتکارآفرین، امنیت روانی مردم را به هم می‌ریزند که برخی به جاروی بازار می‌پردازند. باید متولیان امر درست کار کنند و ما مردم هم شرایط را درک کنیم تا بهتر شود روزگار.

شهرآرا / شماره 3228 / يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ / صفحه 16 / نگاه هشتم

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/2093/30607

گناه مردم و مهر استاندارد شورای نگهبان!
بازدید : 455
دوشنبه 27 مهر 1399 زمان : 16:38

دیوارِ "مردم" در کوتاهی، شانه به شانه ما اصحاب رسانه و به قول آن مقام سابق، "روزنومه چی‌ها" می‌ساید.هر که از راه می‌رسد، خشتی از آن برمی‌دارد و بر سر خودمان خرد می‌کند! هر مشکلی که رخ می‌دهد. هر حادثه طبیعی و غیر طبیعیی که اتفاق می‌افتد. هر بیماریی که سفره خود را پهن می‌کند و... هر رویدار ناخوش دیگر را به حسابِ مردم می‌گذارند و به گناهانی متهم شان می‌کنند که زقوم رسته بر سرشاخه اش می‌شود این ماجراهای هولناک. نمونه اش همین کووید19 یا همان کرونای معروف، که صد در صد، بیماری‌ای است زمینی. خاص ایران هم نیست که برخی آن را نتیجه گناه «خودمان» بدانند. هیچ ربطی هم به انتخابات و رای مردم ندارد و در آینده هم نخواهد داشت که اگر به رای مردم ربطش بدهیم، به قاعده به تاییدصلاحیت‌های شورای محترم نگهبان هم گره خواهد خورد. روشن است که مردم از میان کسانی انتخاب را انجام می‌دهند که پیش‌تر، شورای نگهبان آنان را از فیلترهای حساس خویش گذرانده است، پس در انتخاب صائب مردم نمی‌توان تردید کرد. کرونا به آن ربط ندارد و حتی می‌توان گفت که بار همه مشکلات را هم نباید روی شانه منتخب مردم گذاشت. خوب است حضرات تریبون‌دار و محترمان اهل سخن به‌گونه‌ای کلمات را کنار هم بنشانند که سال آینده هم بتوانند به همان شیوه با مردم صحبت کنند. بالاخره زلزله و سیل در همه ادوار آمده است و بعد هم خواهد آمد و شاید هم -خدای‌نکرده- بیماری تازه‌ای بیاید و رکورد کرونا را بشکند، آن‌وقت مقصر را کجا و کدام سو خواهند یافت؟ در شأن حضرات و به‌ویژه مردم نجیب و هوشیار ایران نیست که آنان را به گناه نکرده بگیریم و بیماری‌ای که جهان را فراگرفته است را نتیجه اعمالشان بخوانیم. اگر چنین بود، باید آقایانی که اهل تهجد و صوم و صلات و طهارت هستند، گرفتار نمی‌شدند به بلیه کرونا. حال آنکه می‌بینیم این بلیه زمینی یقه مردان آسمانی را هم گرفته است. به مردم احترام بگذاریم و اگر باری از دوششان برنمی‌داریم، به ناسنجیده سخن گفتن، باری بر دوششان نگذاریم و آج‌های بلند سوهان را در روح و روانشان، نشکنیم. این کمترین مراتب زیست جمعی است. برای مردم احترام قائل باشید و بدانید شمایان که بر قدرت نشسته یا پشت تریبون ما ایستید، "مستخدم" مردم هستید اگر انجام وظیفه کنید والا بار سنگینی هستید بر دوش مردم که در قیامت، عکس خواهد شد ماجرا تا بار سنگین مردم را بر شانه شما بگذارند. امام بارها خود را "خدمتگذار" مردم خواند و رهبر انقلاب، به همان سیره علوی و منهج نورانی رفتار می‌کند و هیچ گاه "مردم" را متهم نکرده اند اما برخی آقایان، کم کاری خود را هم در شمار سیئات مردم می‌نویسند. نمی‌دانند انگار که هیچ کس نوشته آنان را نمی‌خواند بلکه می‌بیند و می‌داند که خیسی پاچه آنان نه از زانو که از گردن هم بالاتر رفته است! حواس شان نیست اما مردم خوب حواس شان است به عیار مدیریت و صداقت کلام افراد. اتفاقا در هر جا که برگه رای به دست شان افتد، در ظرفیتی که در اختیار دارند، بهترین تصمییم را می‌گیرند. آخر کلام این که مردم را متهم نکنید. داد خواست علیه خود شما است!

ب / شماره 4312 / یک شنبه 27 مهر 1399 / صفحه 2 /

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/990727.pdf

فقر تدبیر و ولع خرید و بازار پرتشویش
بازدید : 502
دوشنبه 27 مهر 1399 زمان : 2:38

ما عاشق اهل بیتیم و سر بر آستان رسول خدا (ص) می‌ساییم و باور داریم سر فرود آوردن در این آستان، سر، فراز کردن از همه بلندی‌های جهان را به دنبال دارد. درست مثل سجده که نزدیک ترین حالت به خدای زمین و آسمان است. ما عاشق فرزندان رسول خدائیم که امتداد نبوت را با امامت، پی گرفتند تا صراط مستقیم، هرگز بی سراج منیر و مصباح هدایت نماند. ما در مکتب امام مجتبی(ع) به درس آموزی حقیقت، مفتخریم که گاه در جنگ، رخ می‌نماید و گاه در صلح.ما "زندگی آموزان" عصمتیم و این را به صدای بلند اعلام می‌کنیم و باید که به رفتارِ- حتی قیام و قعود و سکنات و اشارت- روشن هم نشان دهیم. به گونه‌‌‌ای که هرکس ما را دید، بداند که با "زندگی آموخته " این مکتب، رو به رو شده است. ایمان هم جز این معنایی ندارد که نیت دل را و اقرار زبان را با عمل به ارکان، تحققی عملی بخشیم. این ماموریت همیشگی ماست که زیستی چنین مومنانه در پیش گیریم چرا که خداوند به لطف و کرامت، برای ما تکلیفی این گونه بشکوه نوشته است. هندسه رفتاری ما با خاندان عصمت، چون تشنه با کاریز و جست و جوگر نور با خورشید و تن با جان است اما در میان این آفتاب‌هایی که همه دلیل یکدیگرند، با حضرتِ شمس الشموس(ع) رابطه از نوع خاص تر است چه بر جغرافیایی نماز می‌خوانیم که نزدیک ترین مکان به حرم حضرت سلطان است. در دیاری زندگی می‌کنیم که پرچم، به نام حضرت ایشان به اهتزاز در می‌آید. در خراسانی، شب و روز را به هم گره می‌زنیم که خورشیدش به سلام ایشان تبرک می‌یابد و ما، در هر کجای مشهد، خراسان بزرگ و حتی ایران عزیز باشیم خود را آفتاب نشین حضرت ایشان می‌دانیم و به میزبانی میهمانان آقا برمی‌خیزیم. به ویژه این روز‌ها که مردمان در ماتمِ یتیمی، چشم به باران دارند و دل شان پر از داغی است که در باغ زندگی افتاده است. سوگوارند و شانه‌هایی می‌جویند که سر بر آن بگذارند اما دریغا که ویروس نحس کرونا، این فرصت را از ما گرفته است. دریغا که باید سر بر زانوی تنهایی، این غم را بگرییم. دریغا حسرتی که برای سوگواری جمعی بر دل می‌نشیند. دریغا درد، دریغا تنهایی، دریغا غربت. با همه این اما، ما عزادار یم. عزادار پدری که بر دامن مهرش قد کشیده ایم. پدری که رابطه "ابوت" او را پیامبر اعظم در حق ما تحریر فرموده است در سخنی حدیث و همیشه تازه خطاب به مولا علی که ؛ من و تو پدر این امت هستیم و امام رضا(ع) نیز ادامه امام علی است و پدر ما. او این نسبت را به کمال رسانده و همواره دست ما را گرفته است اما ما هم آیا فرزندان خوبی بوده ایم؟ فرزندانی که قرابت جغرافیایی را به خویشاوندی وثیق معنوی و فرهنگی و رفتاری تبدیل کند و "حقِ میراث" داشته باشد؟ سخن که به این جا می‌رسد، من بر سر ایمان خویش می‌لرزم زیرا ما وقتی می‌توانیم از این "بنوت و ابوت"، صاحبِ بهره‌‌‌ای در خور و سفره نشین میراث امام باشیم که به گناهان بزرگ، رابطه فرزندی را قطع نکرده باشیم و با کشتن ایمان خویش، در شمار محرومان از ارث قرار نگیریم. به هر حال، قانون ارث اسلام در" تَرَکِ معنوی" هم قابل تعریف است و طبقات ارث نیز هم. پس اگر می‌خواهیم از امام رضا ارث ببریم باید رفتاری داشته باشیم که رابطه فرزندی را تعریفی شایسته باشد. این هم یعنی چنان زندگی کنیم که ایشان، حدیث به حدیث، طراحی فرموده اند. زیستی در هندسه امامت است که ما را در شمار میراث بران امام قرار می‌دهد. امام، انیس نفوس است و ما باید برای نفوس محترم حرمت قائل باشیم. امام، دست گره گشا دارد، ما را هم باید رسمی‌چنین باشد. امام پناه مردم است ما هم باید تا می‌توانیم سایه بر سر مردم باشیم. امام راه را برای مردم باز می‌کند ما هم به اندازه خود باید بن بست شکن باشیم. ژنِ خوب امام باید در رفتار نیکوی ما تبلوری ماندگار داشته باشد تا بتوانیم در شمار میراث داران حضرتش قرار بگیریم که در نظام وراثت، محاسبات دقیق است....

تابناک رضوی / کد خبر: ۹۰۹۸۱۳ / شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۹ / ساعت: ۱۱:۴۵

http://www.tabnakrazavi.ir/fa/news/909813

قالب انیمه ای هالوین *-*
برچسب ها
بازدید : 523
شنبه 25 مهر 1399 زمان : 0:38

تاريخ را معلمي مي‌دانيم که دروس خود را در امتحانات و ابتلائات، حرف به حرف بر جان مي‌نشاند و جهان را هم به قاعده همان حروف، تغيير مي‌دهد. کلاس اين درس اجباري است اما اختيار کردن درس‌آموزي درست، هنري است که بايد بدان نهاد ناآرام را به قراري مؤمنانه و عاقلانه آورد. با اين نگاه است که فکر مي‌کنم روزهاي پيش رو با رحلت رسول اعظم الهي(ص) و شهادت امام مجتبي و امام رضا(ع) ويژگي‌هاي تربيتي بي‌نظيري دارد و بايد از همه ظرفيت آن بهره برد. بهره‌اي که زندگي را تمشيتي دقيق دهد و اصلاح را رسم‌الخط رفتاري‌مان قرار دهد. اين قلم، بنا دارد در اين فرصت با نگاهي متفاوت به يک برهه از حيات امام حسن(ع) توجه دهد که مي‌تواند براي امروز و فرداي ما نيز درس‌آموز باشد.
“به خدا قسم من با شما نجنگيدم که نماز بخوانيد يا روزه بگيريد يا حج برويد يا زکات بدهيد؛ شما خودتان بايد اين کارها را انجام دهيد. بلکه هدف من فقط به حکومت رسيدن و حکمراني بود!”
اين سخن معاويه است در نخيله، بعد از پيمان صلح. سخني که بسيار گفته‌ايم و با لعن و نفرين معاويه، دامن شسته‌ايم از ياران امام مجتبي – و در حقيقت از خويش- که اين معاويه بود که عهد شکست و چنين و چنان کرد. بله، معاويه عهد شکست و عهدنامه را زير پاي خويش خواند. از چون اويي جز اين انتظار نبود و از چونان اويي در گذرگاه تاريخ هم توقعي جز بدان سان نمي‌توان داشت. اما شرايطي که به پسر هند چنين جرأتي داد را چه کساني فراهم کردند؟ معاويه کسي نبود که اندازه نگرفته و به قول معروف؛"گز" نکرده، پاره کند. “گدارها” را مي‌سنجيد و به آب مي‌زد پس بايد ببينيم که چه کساني در مسير او “گدار” ساختند تا او بدون اين که دامنش‌تر شود، از آب بگذرد.
به گمان من بايد نگاه از قوت جبهه معاويه برداشت و در تزلزل و تذبذب و تندروي جبهه خودي به مطالعه پرداخت که هر کدام در جاي خود يکي از ارکان قدرت سپاه و حکومت امام مجتبي را نابود کردند. در اين مثلثِ حقيقت‌شکن هم باز بايد به مطالعه جايگاه و اثرگذاري تندروها پرداخت که به قاعده بيشتر به امام نزديک بودند. متزلزل‌ها دچار چنان رفتارنامتعادلي هستند که نمي‌شود به آنان تکيه داد و مذبذبان هم هر دم به رنگي هستند و متناسب با آنچه منافع خود مي‌پندارند، تغيير موقعيت و موضع مي‌دهند اما تندروها کساني هستند که خود را از همه انقلابي‌تر مي‌دانند و به باور اعتقادي و کار بر آن اساس معروفند لذا مي‌توان آنان را مهمترين رکن لشکر دانست اما رفتار اينان با امام مجتبي(ع) چگونه بود؟ واژه ترسناک و باطل “مذل المؤمنين” را چه کساني رو در رو با پسر پيامبر بر زبان آوردند؟ قطعا اين سخن از زبان ياران معاويه و حتي اهالي تزلزل و تذبذب، برنخاسته است بلکه توليد شده فکر افرادي است که خود را- انگار انقلابي‌تر مي‌دانستند و- رفتار خود را با امام خويش تنظيم نکرده بلکه مي‌خواستند امام، خود را با آنان تنظيم کند. يادشان نمانده بود انگار که جماعت مأمومين رفتار خود را با امام نظم مي‌دهند نه اين که امام بخواهد با جماعت ماموم رفتار خود را تراز کند. خوانش آن نحوه مواجهه گاه اين نگاه را به ذهن متبادر مي‌کند که رابطه آنان از جنس امت- امام نبود که اگر چنين مي‌بود بايد عکس اين رفتار را در پيش مي‌گرفتند تا چنين تنهايي امام در نگاه معاويه بزرگ نشود که عهدنامه را زير پاي خويش بخواند. به باور اين قلم اگر فقط جماعت شيعيان با باور کامل به امامتِ حسن مجتبي(ع)، پا جاي پاي او مي‌گذاشتند و در قيام و قعود و در جنگ و صلح، يک رفتار داشتند، “شاهِ سفياني” نمي‌توانست براي خويش هيمنه‌اي چنين بسازد بلکه حتي اگر در ميدان نظامي به پيروزي مطلق مي‌رسيد باز هم مجبور به رعايت برخي مسائل بود. اما وقتي که جماعت همراه امام را در رفتاري چنين مي‌ديد، ضرورتي براي پرده‌پوشي نمي‌يافت و عيان مي‌کرد هرچه در دلش بود.
باري، آن ماجرا گذشت اما تاريخ، تکرارهاي مشابه دارد و بايد درس بگيريم و با عقلانيت و حکمت و مصلحت، در مسير امامت، حرکت کنيم و با درک دقيق از شرايط، پاي از جاده کند تندروي بداريم و از افتادن به ورطه کندروي و تفريط نيز بپرهيزيم و بر صراط عدالت و منطق حرکت کنيم که معاويه‌هاي زمان به کمين لغزش ما، هم نقشه مي‌کشند و هم ثانيه‌ها را مي‌شمارند. اين دانسته بايد ما را هوشيارتر از پيش در ميدان نگه دارد تا ميان‌داري جز به پرچم اهتزازيافته حق و حقيقت نرسد...

جمهوری اسلامی‌/ شماره 11826 / چهارشنبه 23 مهر 1399 / صفحه 3/ خبر

http://jepress.ir/archive/pdf/1399/07/23/13990723.pdf

فرمانده نیروی زمینی ارتش مطرح کرد: جایگاه مطلوب نخبگان در نیروی زمینی ارتش
بازدید : 342
جمعه 24 مهر 1399 زمان : 16:36

می‌خواهم با وام گرفتن اصطلاح «زمین بازی» و «قاعده بازی» از یک واقعیت تاریخی سخن بگویم که هم تعریف فقهی و حقوقی دارد و هم تعریف اخلاقی و هم تعریف معرفتی و کلامی. این وام را می‌خواهم در بازخوانی سلوک امام رضا(ع) هزینه کنم تا آنچه گفته می‌شود، بیشتر نزدیک به ذهن شود. با این نگاه باید گفت وقتی نمی‌شود زمین بازی را تعیین کنی، باید همه توانت را بگذاری تا در زمین حریف، به اقتدار، پشتش را به خاک بمالی. این قاعده جهان سیاست است از دیرباز تا کنون و تا همیشه که در حوزه‌های دیگر هم قابل بازتعریف است. همین قاعده حکم می‌کند که وقتی مأمون زمین بازی را طراحی کرده و امام را از مدینه به مرو کشانده است و می‌خواهد همه در پازل او بازی کنند و در صفحه شطرنج او، نقشی را که او تعریف می‌کند، بر عهده گیرند، امام برنامه را جوری جلو ببرد که در آخر، آنکه کیش و مات می‌شود، مأمون باشد که باهوش‌ترین خلیفه عباسی است و برخی تراز او را از معاویه اموی نیز بالاتر می‌دانند. او ابتدا خلافت را به امام عرضه کرد، اما امام رضا(ع) خوب می‌دانستند که این سیاس قدرت‌طلب، نه‌تنها از خلافت نمی‌گذرد، بلکه به گفته برخی از پژوهشگران، می‌خواهد امامت را هم به آن پیوست کند. بنابراین اصرار داشت تا امام، خلیفه شوند و او ولیعهد بماند. روشن است که بر اساس طراحی او، امام به‌خلافت‌رسیده سرانجام حذف می‌شود و ولیعهد عهده‌دار همه شئون او می‌شود و این یعنی به دست گرفتن خلافت به‌ظاهر واگذارشده، به اضافه امامت که به آن منظم شده است. این همان بازی‌ای است که نه یک برد، که دو برد هم‌زمان دارد. او اما این جای ماجرا را نخوانده بود که امام در زمین او چینش بازی را تغییر می‌دهند که نه‌تنها او را به هدف نمی‌رساند، بلکه فرسنگ‌ها نیز از آن دور می‌کند. امام ولایتعهدی را پذیرفتند و اولین نقشه مأمون نقش بر آب شد. یعنی با مرگ احتمالی امام که او نقشه‌اش را در سر داشت، چیزی که گیرش می‌آمد، دقیقا «هیچ» بود، اما با مرگ احتمالی او، خلافت هم به‌جای اصلی خود بازمی‌گشت. قطعه دوم پازل هم زمانی برعکس چیده شد که امام ولایتعهدی را به یک شرط پذیرفتند که شبیه نپذیرفتن بود؛ به شرط اینکه در تصمیمات حاکمیتی دخالت نکنند.
این باعث می‌شد تا مأمون نتواند از مشروعیت امام رضا(ع) برای تثبیت حکومتش بهره ببرد و حتی نتوانست قیام علویان را فروبنشاند.
«ولایتعهدی به شرط لا»، به شرط دخالت نکردن. این به همه نشان می‌داد که نمی‌توان هیچ‌چیز حکومت را به نام امام گره زد و از اعتبار امامت برای آن هزینه کرد. این رفتار امام که بی‌شک در چارچوب حقوقی و فقهی نیز قابل تعریف است، مشروعیت خلافت را به چالش کشید و نتیجه اینکه، نه امروز بعد قرن‌ها روشنگری، که همان زمان هم کسی، چیزی را به پای امام نمی‌نوشت و خلافت نتوانست از اعتبار و اعتماد امامت ارتزاق کند.
همین نیز درست همان جایی بود که پشت مأمون را به خاک می‌نشاند و خلافت را به خاک می‌کشاند تا باز به روش پدران خویش و همه پدران ظلم برگردد و با مسموم کردن امام، زمین را از حجت خدا خالی کند که این نیز اشتباهی راهبردی بود که زمین نمی‌توانست و نمی‌تواند از حجت خالی باشد و پرچم باز به دست صاحبش رسید که «جواد» نام داشت و دست مأمون باز هم از رسیدن به اهدافش کوتاه و تهی ماند و پر شد از گناه به‌شهادت‌رساندن حجت خدا و چنین بود که جورچینش هرگز کامل نشد و تکه شکسته‌های آن تا قیامت شکست مأمون را گواهی می‌دهد و البته پیروزی امام رضا(ع) را که جریان امامت را از کوچه‌های تنگ توطئه و تردید به سلامت عبور داد و امت را با جلوه‌ای تازه از نقش‌آفرینی ولایی، در کلاس بالاتر نشاند.

شهرآرا / شماره 3227 / پنجشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۹ / صفحه اول

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/2086/30519

https://shahraranews.ir/fa/news/46877/

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1399/7/24/2086_17502.pdf

مردم دزفول با شهید دفاع مقدس وداع کردند
بازدید : 639
جمعه 24 مهر 1399 زمان : 16:36

انسان را از ماده "انس" می‌توان دانست. شالوده حیات اجتماعی انسان هم بر محور "انس" قالب سازی شده است و هیچ انقلابی هم نمی‌تواند این ساختار را بر هم زند. بر همین اساس است که انسان به "انیس" همیشه نیاز دارد و این نیاز در شرایط خاص به "احتیاج"ی مبرم و حیاتی، تبدل می‌شود. نیازی که جز با خود- همان انیس- چاره نمی‌شود و هیچ چیز را نمی‌توان جای "انیس" گذاشت. چه این حس، از جنس انسان است و انسان بی "انس" و بی "انیس" نه یک چیز که فراوان چیز کم دارد. انسانی چنین، تنهاست و تنها نمی‌توان زیست. اینجاست که کلمه انس و انیس، جوهره حیاتی خود را نشان می‌دهند و چنین است که "انیس النفوس" در جایگاه امامت، همه انسان‌ها را در قالب "امت" به آرامشی بایسته و جایگاهی شایسته می‌رساند. جایگاه و شانی که در هنگامه تازش کرونا و تنهایی انسان بدان بسیار محتاجیم. فکر می‌کنم امروز، بهتر از همیشه می‌توانیم به فهم صفت "انیس النفوس" برای حضرت امام رضا(ع) و پاسخ به این پرسش برسیم که چرا حضرت را به این وصف ویژه می‌خوانند و می‌خوانیم؟ جالب است بدانیم "انیس النفوس به کسی گفته می‌شود که وقتی با او صحبت می‌کنی با جان و دل به تو گوش می‌کند و راحت با افراد انس و الفت پیدا می‌کند " ظریف تر اما این نکته است؛ " در زیارتنامه‌ی تمام اهل بیت (علیهم السلام) آمده که چون به زیارت رفتی "بایست" و بخوان... اما در زیارتنامه‌ی علی بن موسی الرضا (علیه السلام) آمده که بالا سر حضرت "بنشین" و بخوان... چرا که ایشان انیس النفوس اند و با جان و دل به حرفهایت گوش می‌دهند...." شاید به همین دلیل باشد که در حرم حضرت ایشان، پر از آرامش می‌شود انسان و عقده از زبانش هم چنان باز می‌شود که واگویه می‌کند هرچه در دل دارد را. کم نشنیده ایم از مردمان که سنگین و با باری بر دوش به حرم رفتیم و سبکبار و سبک بال برگشتیم. شاید چرایی این تحول احوال به احسن الحال را ندانیم اما یقین باید دانست که در ترجمه "انیس النفوس" راز گشایی می‌شود این تقلب قلوب و طهارت نفوس. این جان یافتن و زلال شدن و جاری شدن سنگ‌ها. زیبا گفته است شاعر به شرح این تحول؛
دلم از فرط گنه سنگ شده، کاری کن که نفس‌های تو در سنگ، اثر خواهد کرد...
همین اثر گذاری و اثر پذیری است که پیروان اهل بیت را، ایرانی مردمان را به رفتار از دیگران متمایز می‌کند و در هنگامه‌‌‌ای که بلا می‌بارد، اگر دیگران به امداد هم برمی‌خیزند، در این دیار این امداد به گره گشایی می‌رسد و از این مرتبه نیز بالاتر می‌شود و غم خواری، سنت دست‌های پر دهش می‌شود که ایثار را تعریفی نو می‌شوند با سنت مواسات که در جامعه تعمیق می‌کنند. فکر می‌کنم این رویش‌های بهارآفرین، رشحاتی است از نگاه حضرت شمس الشموس که "انیس النفوس" نیز هست. این هم خود درسی است و راهی برای همه ما که هرکس می‌خواهد نسبت نزدیک تری با امام رضا داشته باشد باید به مواسات بیشتر، غم زدایی افزون تر، آستین همت بالا زند. این سنت کریمانه حضرت سلطان است. نوازش و نوازش و نوازش. چنین باد روزی اهل "رضا"‌‌ان‌شاالله.

ب / شماره 4311 / پنج شنبه 24 مهر 1399 / صفحه 3 /

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/990724.pdf

امام رضا(ع) و «ولایتعهدی» به شرط «لا»

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی