loading...

خبرنگار بهشت

اجتماع...فرهنگ...سیاست

بازدید : 364
سه شنبه 5 آبان 1399 زمان : 18:40

امروز، در تقویم معرفتی باورمندان به امامت، یک روز ویژه است. شاید بتوان آن را بازخوانی غدیر نام نهاد. در غدیر هم سخن از ادامه رسالت در جاده امامت بود. امروز اما، امامت آشکار به امامت در غیبت گره می‌خورد و به نوعی با جلوه‌ای تازه از هدایت الهی مواجهیم در دست‌به‌دست شدن امامت از حضرت حسن عسکری(ع) به حضرت مهدی(عج). ما نیز در این دوران قرار داریم؛ هرچند از این عصر هم یک هزاره گذشته است. آنچه در حوزه رفتاری امروز نیاز داریم، ترجمه همان لقب‌هایی است که امام‌حسن(ع) بدان نام‌بردار بودند و برای امت منتظرالمهدی هم ریل‌گذاری فرمودند؛ چه حضرت قائم(عج) به یارانی نیاز دارد که چند گام بالاتر از هدایت‌شدگی و راهیابی، به مقام‌هادی و راه‌بلدی هم رسیده باشند و بتوانند مردمان دیگر را نیز راه، بنمایند. اینان البته باید شخصیتی نقی و زکی داشته باشند در طهارت اقتصادی، اجتماعی، فکری، سیاسی، معرفتی و... . در همه شئون زندگی، نه‌فقط دست که دیده و حتی دلی پاکیزه داشته باشند و توان طهارت دادن جامعه را هم در خویش افزایش داده باشند. اینان بی‌گمان، رفیق خواهند بود برای دیگران و ازپاافتادگان را هم دست خواهند گرفت و نه‌تنها زبان به منت نخواهند گشود که اول از همه بر زبان خویش امیر خواهند بود و با رعایت قواعد سکوت، شایسته قرار گرفتن در شمار اهالی مکتب حضرت «صامت» خواهند شد. بی‌شک، افراد‌هادی نقی و زکی‌شده به رفاقت، رفق و مدارا را معلم خواهند بود و به مقام سکوت رسیده، «خالص» خواهند شد. با یاورانی چنین است که می‌توان جهان را به قرار اصلاح آورد. زیبا و پرنغز است این جمله که «منتظران مصلح خود باید صالح باشند» و به مقام صالح نرسیم، مگر از راه پاکیزگی تمام‌ساحتی و پرهیز در همه شئون انسانی و تمام کردن رفاقت در حق همه مردم.

شهرآرا / شماره 3233 / دوشنبه ۰۵ آبان ۱۳۹۹ / صفحه 16 / نگاه هشتم

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/2121/31194

طرح معیشت ملی از جیب بازنشستگان تامین اجتماعی!
بازدید : 398
سه شنبه 5 آبان 1399 زمان : 18:40

"هشدار نائب رییس کمیسیون اجتماعی مجلس به تضییع حقوق مستمری بگیران و بازنشستگان" این تیتری است که در گرو‌های کارگری و بازنشستگان تامین اجتماعی، دست به دست می‌شود. شرح این هشدار از زبانِ "، ولی اسماعیلی" نائب رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس، چنین است: " می‌خواهند از حق و حقوق کارگران و مستمری بگیران، بودجه طرح معیشتی را تامین کنند؛ دولت به جای ضایع کردن حق مستمری بگیران، کارگران و بازنشستگان تامین اجتماعی برای تامین منابع، فکر دیگری کند! ️"

اسماعیلی البته این وعده را هم می‌دهد؛ "کمیسیون اجتماعی قطعا جلوی سواستفاده دولت در تامین طرح معیشت از منابع تامین اجتماعی را خواهد گرفت. " در برخی از گروه‌ها هم این ماجرا را به طرح برخی نمایندگان مجلس، ربط داده بودند، اما در اصل ماجرا فرقی نمی‌کند. نتیجه می‌شود قیچی کشیدن به سفره خالی بازنشستگان تامین اجتماعی در مرحله اول و همه جامعه کارگری در مرحله دوم. بدتر از به درآوردن لقمه از گلوی بازنشستگان، این نگاه صد در صد غلط است که آقایان خود را مالک الرقاب تامین اجتماعی می‌دانند و همیشه "حق به جانب" دست در جیبِ محروم‌ترین قشر جامعه می‌برند. اگر دقت کنیم در فرایند متناسب سازی حقوق و چه در اصل حقوق، نه تنها دستی از جامعه بازنشستگان تامین اجتماعی نگرفته اند که به انحای مختلف، پایشان را هم لگد کرده اند.

نه تنها حقی برایشان در بیت المال قائل نبودند که در ذخیره‌ای که با عرق جبین و کد یمین فراهم کردند هم دست برده اند به کرات به گونه‌ای که امروزه از بدهی ۴۰۰ هزار میلیاردی دولت به تامین اجتماعی سخن می‌رود. آن هم با ارزشی که پول ملی در سال‌های پیش داشت و اگر قرار باشد این رقم با ارزش امروزه پول متناسب سازی شود، اقلش ده برابر این رقم می‌شود. متاسفانه هنوز بخشی از بدهی خود را پرداخت نکرده از بازگشتِ آن برای قهرمان سازی از خود و پرداخت یارانه معیشتی، طراحی می‌کنند.

نمی‌خواهند بپذیرند آنچه در تامین اجتماعی و شرکت‌های وابسته است، مصداق تام و تمام "حق الناس" است و دستی که در آن رود زیر چان دَینی قرار می‌گیرد که "ایمانِ خویش " را هم در رهگذار باد قرار خواهد داد. وقتی خدا از حق الناس برای شهید - که عزیزکرده اوست - نمی‌گذرد، مطمئن باشید دست از یقه هرکس دست در سفره مردم کند نخواهد گذشت. نمی‌گویم جیب که به برکت مدیریت عالی آقایان، این شندرغاز حقوق، کرای در جیب ماندن نمی‌کند و از حساب به سفره می‌اید و این طرح‌ها که زمزمه اش شنیده می‌شود به باد کشیدن همین سفره هر روز کوچکتر شده است. سفره‌هایی که ... نگوییم بهتر است.

خدا بیامرزد "قیصر امین پور" را که در شعر "سفره خالی" حق مطلب را ادا کرد. آن شعر شرح حال بازنشستگان تامین اجتماعی است. بخوانند تا بفهمند روزگار بازنشستگان مظلوم را. کسانی که اگر پیشتر آه در بساط نداشتند در این ازدحام مصائب گوناگون، بساط شان را هم باد برده است و "آه" شان نه به زمین که به آسمان می‌رود. پیشتر‌ها نوشته بودم مسئولان! اگر نه به امروز ما، به فردای خودتان فکر کنید، اما عزیزی، جوابی داد و سخنی گفت که حاصلش می‌شود اینکه مشکل ما با تصمیم گیرانی است که قرار نیست بازنشسته تامین اجتماعی باشند تا اگر جوالدوزی امروز بر تن ما فرو می‌کنند، سرسوزنی فردا در جان خودشان بنشیند.

چون قرار است فردا در شمار بازنشستگان کشوری باشند، آن جاده را آسفالته می‌کنند و برای دیگر جاده‌ها هم سنگ و قیر و آسفالت بازنشستگان تامین اجتماعی را برمی‌دارند! بروید و مقایسه کنید میزان افزایش حقوق در همسان سازی را تا ببینید تفاوت از کجا تا به کجاست. البته این افزایش چاره کار عزیزان بازنشسته کشوری و لشکری را هم نمی‌کند، اما نتیجه آن فاصله افتادن زیاد میان دریافتی دو قشر بازنشسته است. بگذریم، هرچه به آنان دادند، نوش جان شان. در جامعه، یک نفر گرسنه بماند بهتر است تا دو نفر! حرفی نداریم، اما حضرت نباید از حساب تامین اجتماعی، طرح‌های خود را اجرا کنند. تامین اجتماعی قلک همراه و حساب در اختیارشان نیست. حق الناس است و نه "ناس" از حق خود می‌گذرند و نه "اله الناس" چنین می‌کند پس برحذر باشند از طرح‌هایی که شاید ندانسته به "وسواس الخناس" آلوده باشد.
امید واریم همچنان که نایب رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس وعده داده است جلوی این ماجرا گرفته شود و زمینه برای اجرایی شدن مراحل دیگر همسان سازی تا احقاق حق بازنشستگان نجیب فراهم شود. این خود می‌تواند محکی جدی باشد برای مجلسی که خود را انقلابی می‌داند تا پای حق مردم انقلابی بر اساس عدل بایستد و در دادخواهی محروم‌ترین قشر اجتماعی کنارشان باشد. چنین باد‌‌ان‌شاالله

انتخاب / کد خبر: ۵۸۱۳۲۳ / یکشنبه ۰۴ آبان ۱۳۹۹ / ساعت: ۰۰ : ۱۸

https://www.entekhab.ir/fa/news/581323/

صالح می‌تواند منتظر مصلح باشد
بازدید : 405
دوشنبه 4 آبان 1399 زمان : 19:40

مظلومیت دومین “حسن” در سلسله جلیله امامت را می‌توان از مشهور ترین لقب ایشان فهمید؛ “عسکری”! اگر نگاهی به القاب پر مسمای دیگر ائمه هدا داشته باشیم می‌بینیم که حضرات به خُلق و خَلق و رفتار و مولفه اخلاقی ملقب شده اند. یکی سجاد است به فراوانی سجده، یکی باقر است به گستره علم، یکی جواد است به بخشندگی، یکی…. هرکدام، لقب، از نوع رفتار و هندسه هدایت دارند اما مهمترین لقب امام یازدهم از جبری شکل گرفته است که حاکمیت ظالم زمان بر ایشان تحمیل کرده است؛ “عسکری”!

این نه بدان معناست که ایشان با عسکر و سپاه و لشکر کاری داشته است، نه! به این خاطر است که لشکر خلیفه غاصب حضرتشان را در حصار گرفته و امکان برقراری ارتباط آزادنه ایشان با جامعه را از میان برده است. البته ایشان را القاب دیگری چون‌هادی، نقی، زکی، رفیق و صامت و خالص هم هست که هرکدام ناظر به وجهی از شخصیت وجودی و نقش آفرینی ایشان در فرایند هدایت و امامت است که باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. توجه هم نباید در بازخوانی آن خلاصه شود بلکه باید در رفتار باورمندان امامت، ترجمه‌‌‌ای عملی داشته باشد. همین گزاره می‌تواند برای ورود به عصر بعد از امامت حضرت حسن(ع) به جد موثر افتد. این برای ما از آن جهت مهم و حتی حیاتی است که ما خود نیز در همان عصر قرار داریم آن هم پس از این که شیعه، تجربه غیبت صغری را به غیبت کبری پیوند داده است و از این عصر هم یک هزاره گذشته است. آنچه در حوزه رفتاری امروز نیاز داریم ترجمه همان لقب‌هایی است که امام حسن بدان نامبردار بودند و برای امتِ منتظر المهدی هم ریل گزاری فرمودند چه حضرت قائم(عج) به یارانی نیاز دارد که چند گام بالاتر از هدایت شده گی و راهیابی، به مقام‌هادی و راه بلدی هم رسیده باشند و بتوانند مردمان دیگر را نیز راه بنمایند.

اینان البته باید شخصیتی نقی و زکی داشته باشند و در طهارت اقتصادی، اجتماعی، فکری، سیاسی، معرفتی و… همه شئون زندگی، نه فقط دست که دیده و حتی دلی پاکیزه داشته باشند و توان طهارت دادن جامعه را هم در خویش افزایش داده باشند. اینان قطعا رفیق خواهند بود برای دیگران و از پا افتادگان را هم دست خواهند گرفت و نه تنها زبان به منت نخواهد داشت که اول از همه بر زبان خویش امیر خواهند بود و با رعایت قواعد سکوت شایسته قرار گرفتن در شمار اهالی مکتب حضرت “صامت” خواهند شد.

قطعا افراد‌هادی نقی و زکی شده و به رفاقت، رفق و مدارا را معلم شده و به مقام سکوت رسیده، “خالص” خواهند شد برای نقش آفرینی در هندسه امامت. چه در عصر غیبت و چه اگر – انشا الله روزی شود- در دوران پر شکوه ظهور و دولت کریمه حضرت یار. با خوانش القاب و توجه به مدرسه رفتاری امام حسن عسکری می‌توان آشکارا دید که حضرت ایشان مردم را به باور غیبت و نحوه ارتباط با امام غایب، هدایت کردند و سپهر هدایت ایشان در گستره وسیع از تاریخ جاری است تا زمانی که در خداوند در تقدیر بشر، ظهور را مقرر فرماید. به دعا از خداوند علیم و حکیم مسئلت می‌کنیم که ما نیز به زیستن به قاعده‌‌‌ای که ایشان طراحی فرمودند، بتوانیم در سپهر هدایت مهدوی، صاحب اثر و در نقشه نجات جهان، داری نقشی احترام برانگیز باشیم. چنین باد،‌‌ان‌شاالله

شرق نگار / کد خبر : 869 / شنبه 03 آبان 1399 / ساعت : 13:28

http://sharghnegar.ir/?p=869

تسلیت شهادت امام یازدهم
بازدید : 401
شنبه 2 آبان 1399 زمان : 9:37

از همان اوایل مدرسه با «الفبا» آشنا می‌شویم و جدول‌ضرب. الفبا ترتیب حروف را به‌ما می‌آموزد. البته در چینش کلمات جای حروف بسته به نقشی که دارند، فرق می‌کند، اما برخی حروف بسامد بیشتری دارند و زیادتر به‌کار و به‌چشم می‌آیند، مثل «پ» که البته حرف «پ» شاید اولین حرف الفبای امنیت نباشد، اما قطعا «نمایان‌ترین» حرف این الفباست و نماد آن نیز؛ همچنان‌که «پلیس» مفهومی‌ترین و پرکاربردترین کلمه این فرهنگ واژگانی است.
جامعه در ذهن خود چنین معادل‌سازی کرده است که هرجا «پلیس» هست، امنیت حداکثری و آرامش نیز همزاد لحظه‌ها و نفس‌هاست. چون این دو قد راست می‌کنند، زندگی معنا می‌یابد و جلوه زیبای خویش را به‌رخ می‌کشد. به‌جرئت می‌توان گفت سرسبزی منطق و منطقه زیستی، رهین نقش‌آفرینی مؤثر و راهبردی نهاد پلیس است؛ نهادی که بستر خدمت‌رسانی آن، گستره‌ای وسیع دارد و می‌توان «همه مردم» را برخورداران از خدمات این نهاد دانست. واقعیت هم همین است و هیچ انسانی را نمی‌توان یافت که از خدمات این نهاد، بهره‌ای وافر و نمایان نبرده باشد. حتی هیچ زمینی را نمی‌توان یافت که به‌گام‌های امنیت‌آفرینشان نبالیده باشد. مرز را هم که نگاه کنیم، وجب‌به‌وجب آن به‌نفس مرزبانان به امن و راحت رسیده است و این یعنی زندگی بدون پلیس امکان ندارد. بله؛ «پ» شاید اولین حرف الفبای امنیت نباشد، نباید هم باشد که برای طراحی الفبای امنیت، خیلی‌ها قبل از پلیس باید ایفای نقش کنند و از قضا «پ» را آخرین حرف این الفبا باید خواند، اما آخرین حرفی است که در اولین قدم همه نگاه‌ها به‌آن است، حتی دیگرانی که به‌حکم وظیفه باید قبل از پلیس ایفای نقش می‌کردند و چنین نکرده‌اند، بماند و بار خویش بر دوش پلیس گذاشته‌اند و این هم بماند که باز در جایگاه مدعی می‌ایستند و دست بر یقه امنیت‌بانان می‌گذارند! حال آنکه باید دست پرسشگر را بر یقه خود محکم ببینند که چرا نقش خویش را بایسته ایفا نکرده‌اند. اینجاست که نوبت جدول‌ضرب می‌شود تا مشخص شود که هر نهاد و هر فرد چه نقشی درباره امنیت دارد؛ آیا به‌تقسیم توان‌ها و پراکندگی آن، از اقتدار عمل می‌کاهد؟ آیا منها می‌شود برای آن؟ یا جمع می‌بندد و حاصل فراوان‌تر عرضه می‌کند؟ یا ضرب می‌شود آیا تا ضریب بدهد به امنیت؟ یا...؟ همه این‌ها در زنگ حساب، محاسبه می‌شود؛ چه برای امنیت حداکثری جامعه، همه باید کنار هم باشند. اندک فاصله‌ای اگر میانشان ایجاد شود، دیوار امنیت ترک برمی‌دارد. ترک هم اگر چاره نشود، دیوار فرومی‌ریزد. در پهنه بدون دیوار هم «هیچ‌کس» امنیت نخواهد داشت. برای رسیدن به منطقه و منطق امن و امان، جدول‌ضرب جلویمان باز باشد و به الفبا با دقت توجه کنیم تا حق جامعه و آحاد مردم اقامه شود.

شهرآرا / شماره 3232 / پنجشنبه ۰۱ آبان ۱۳۹۹ / صفحه اول

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/2112/31148

https://shahraranews.ir/files/fa/publication/pages/1399/7/30/2112_17734.pdf

149 تولدت مبارک
بازدید : 392
شنبه 2 آبان 1399 زمان : 9:37

الفبا را نباید فقط همانی دانست که حروف فارسی را یاد می‌دهد و از الف شروع و به‌ی ختم می‌شود. هر جریان اجتماعی می‌تواند الفبای خاص خود را داشته باشد که گاه حروفش، نظم تازه‌‌‌ای یافته اند غیر از قاعده الفبای فارسی. امنیت هم از این مقولاتی است که باید نظام مندی جدیدی در باره حروف متشکله آن قائل شد. مثلا، "پ" شاید اولین حرف الفبای امنیت نباشد اما قطعا "نمایان ترین" حرف این الفباست و نماد آن نیز هم چنان که "پلیس" مفهومی‌ترین و پرکاربرد ترین کلمه این فرهنگ واژگانی است. جامعه در ذهن خود چنین معادل سازی کرده است که هر جا "پلیس" هست، امنیت، حداکثری و آرامش نیز همزاد لحظه‌ها و نفس‌ها است. چون این دو قد، راست می‌کنند، زندگی معنا می‌یابد و جلوه زیبای خویش را به رخ می‌کشد. به جرات می‌توان گفت، سرسبزی منطق و منطقه زیستی، رهین نقش آفرینی موثر و راهبردی نهاد پلیس است. نهادی که بستر خدمت رسانی آن، گستره‌‌‌ای وسیع دارد و می‌توان "همه مردم" را برخورداران از خدمات این نهاد دانست. واقعیت هم همین است و هیچ انسانی را نمی‌توان یافت که از خدمات این نهاد، بهره‌‌‌ای وافر و نمایان نبرده باشد. حتی هیچ زمینی را نمی‌توان یافت که به گام‌های امنیت آفرین شان نبالیده باشد. مرز را هم که نگاه کنیم، وجب به وجب آن به نفس مرزبانان به امن و راحت رسیده است و این یعنی زندگی بدون پلیس امکان ندارد. بله، "پ" شاید اولین حرف الفبای امنیت نباشد، نباید هم باشد البته که برای طراحی الفبای امنیت، خیلی‌ها قبل از پلیس باید ایفای نقش کنند و از قضا، "پ" را آخرین حرف این الفبا باید خواند اما آخرین حرفی است که در اولین قدم همه نگاه‌ها به آن است حتی دیگرانی که به حکم وظیفه باید قبل از پلیس ایفای نقش می‌کردند وچنین نکرده اند بماند و بار خویش بر دوش پلیس گذاشته اند و این هم بماند که باز در جایگاه مدعی می‌ایستند و دست بریقه امنیت بانان می‌گذارند! حال آنکه باید دست پرسشگر را بر یقه خود محکم ببینند که چرا نقش خویش را بایسته ایفا نکرده اند که بارها متراکم شود و بماند برای شانه پلیس. کیست که ندادند آنچه را جرم و امنیت سوزی می‌دانیم رفتار‌های ستیز با قانون است که براساس فقر تربیت و نبود اخلاق، شکل گرفته است. آیا متولیان تربیت و اخلاق خود را مسئول می‌دانند در ماجراهایی از این دست؟ اگر بخواهیم بحث را روی خط تنازلی پی بگیریم به این خواهیم رسید که در حفاظت از مال مردم، پلیس نقش خاص خود را دارد اما قبل از آن این خود شهروندان هستند که باید با هوشیاری و رعایت پروتکل‌های امنیتی، امکان دراز دستی متجاسران را به حد اقل برسانند اما آیا ما مردم به این مهم اهتمام می‌کنیم یا مثل همیشه چون آقا پلیسه بیداره با در باز و وسایل باز، با چشم بسته می‌خوابیم؟. سخن به درازا نکشد، بدانیم، الفبای امنیت را همه با هم باید بنویسیم. من ، تو ، او و در نهایت پلیس. پس ایفای نقش کنیم و بار را بر زمین نگذاریم چه رسد به شانه پلیس....

ب / شماره 4316 / پنجشنبه ۰۱ آبان ۱۳۹۹ / صفحه 3 /

پلیس، الفبای امنیت و جدول‌ضرب حساسیت
بازدید : 357
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 19:38

پیش‌ترها بچه‌ها می‌خواندند که «آسوده می‌خوابیم، آقاپلیسه بیداره.» درست هم بود این گزاره و درست هم هست این نگاه، ولی امروز در خوانش این گزاره باید یک «اما» را اضافه کرد؛ آقاپلیسه بیداره اما ما هم با چشم نیمه‌باز باید بخوابیم؛ یعنی تا می‌توانیم، باید بایستگی‌های امنیتی را براساس آموزش‌های عمومی‌پلیس به انجام رسانیم. تا می‌توانیم، امکانات حفاظتی منزل و خودرو‌یمان را ارتقا دهیم و تا می‌توانیم، با رعایت شیوه‌نامه‌های امنیتی، با ارتقای امنیت محله و شهرمان کمک کنیم تا امنیت حداکثری حاصل شود و ما همه برخوردار از این نعمت بی‌بدیل باشیم. والا نمی‌شود که آسوده بخوابیم و بار بی‌عملی خودمان را هم به شانه پلیس بگذاریم و توقع امنیت صددرصدی هم داشته باشیم. تا جایی که می‌شود، باید خود، مراقب خویش و سرمایه خود باشیم تا پلیس فرصت خوانش و رصد جرایم تازه و کلان را داشته باشد. کمک کنیم تا آنان راه تولید جرم را از بالادست ببندند تا کار به جایی نرسد که توان ضریب‌یافته همه ما هم برای مهار ناامنی‌ها، کافی نباشد. بله، آقاپلیسه بیدار است. هوشیار است. اهل عمل است اما خود ما هم باید مراقب امور باشیم، همچنان که در زمان آتش‌سوزی فقط به انتظار آتش‌نشان نمی‌مانیم، بلکه خود برمی‌خیزیم برای نشاندن آتش. راستی، وقتی در سرزمین پیامبر باید «با توکل زانوی اشتر» ببندیم، در جامعه امروز هم با توکل به خدا و اعتماد به حساسیت پلیس باید قفل و بند خانه را محکم کنیم. این اقتضای عقلانیت زیستن در شهر است که هزار گروه ملت در آن زندگی می‌کنند و پلیس هم نمی‌تواند برای هر خانه، مامور بگمارد. خود ما باید بیش از همیشه فعال باشیم. کار خود را که درست انجام دادیم، می‌توانیم بنشینیم به امید بیداری و هوشیاری پلیس که پلک زدن هم برایش حرام است در هنگام انجام وظیفه.

شهرآرا / شماره 3231 / چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ / صفحه 16 / نگاه هشتم

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/2109/30923

خدا:جبرئیل جلدی بپر واسه خانوم دوس پسرآماده کن‌
برچسب ها
بازدید : 577
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 19:38

اگر از تنش، گلی می‌رست، امروز، گلستان نشین بودیم همه مان. اگر از تند مزاجی‌ها، آرامش تولید می‌شد، استرس در این دیار نایاب می‌شد. اگر از درشت گویی‌ها، طرفی می‌بستیم، طرفه اوضاعی می‌داشتیم دیدنی اما....خودمان بهتر از هرکس می‌دانیم چه حالی داریم. اصلا هم نیازی به کنایه صحبت کردن نیست تا از زبان شاعر با آن صدای مخملی روانشاد خسرو شکیبایی، بگوئیم" حالِ من خوب است اما تو باور مکن!" همه این‌ها هم "تلخ میوه"‌هایی است رسته بر سرشاخه‌های تنش و تند مزاجی و درشت گویی، می‌روید. فراوان هم هست- متاسفانه- این میوه‌‌‌ای که یک عدد آن هم زیاد است و نازیبنده به جامعه‌‌‌ای که تکلیف به "یستمعون القول و یتبعونهم احسنه" شده است. برای مردمانی که به "جادلهم بالتی هی احسن" تربیت یافته اند اما... این روز‌ها خیلی‌ها آن تکلیف و این تربیت را فراموش کرده اند و به هم می‌گویند هرچه را نباید! خسته می‌کنند ما مردم را این حضرات. آن هم در روزگاری که خسته ایم از گرانی و بلبشوی بی نظارتی. جان مان به لب رسیده از آنچه بر ما می‌رود اما با همه خستگی، پای امنیت و عزت کشور شهیدان و ملکِ ولایت که باشد، قد راست می‌کنیم و سینه ستبر . کور می‌کنیم چشمی‌که به این دیار، چپ، باز شود اما مانده ایم با مسئولان و تریبون داران و صاحب جایگاه‌های خودمان چه کنیم؟ آن نماینده که خود با حد اقل آرا به مجلس رسیده از زبان اکثریت مردم برای رئیس جمهور، تقاضای چند بار اعدام می‌خواند و آن تریبون دار دیگر، عیار معنویت و روحانیت رئیس جمهور را به صفر نزدیک می‌بیند و آن دیگری... پای خدا و پیغمبر را هم همیشه به میان می‌کشند اما نمی‌دانند انگار که کلمات شان به مصداق همان تیشه‌‌‌ای است که به ریشه اسلامیت و ملیت، توامان می‌نشیند. درک درستی از شرایط ندارند انگار آنانی که تکلیف شان اصلاح شرایط است. از آن طرف هم یاران روحانی تیغ کلام و نیزه توئیت در میان می‌گذارند برای مقابله با بدگویی آن طرفی‌ها و دو طرف، همی‌می‌زنند و آن که زخم برمی‌دارد منافع ملی است و آن که از نفس می‌افتد ملتی که سرمایه اش بر سرسره پول ملی هر روز بیشتر پایین می‌رود! خبر ندارند از بازار که استعلام قیمت برای ادارات هم درد سری شده به اندازه کلاف سر درگم. تا استعلام قیمت را ثبت سیستم می‌کنند و قبل از آنکه مدیر بالادستی، تیک بزند، باید استعلام جدید بگذارند که در بازار، قیمت‌ها چند ساعت هم ثبات ندارد چه رسد به چند روز اما در چنین زمانی آن مجلسی مرد، به قول نقی معمولی، و آن تئوریسین مرد و آن تریبون دار مرد و آن مشاور و آن دفتر دار و.... چشم بر واقعیت‌های جامعه بسته، چنگ در روی هم می‌کشند که باز خون بر صورت ملت می‌نشیند. آن گفت‌های نا به جا با این گوهای نسنجیده دارد شر به پا می‌کند برای کشور. کسی باید دهان این‌ها را بگیرد. رئیس جمهور هم باید تدبیر کند گفته‌های خود و یارانش را و بداند نیاز نیست هر گفته‌‌‌ای را جواب داد. بداند و به یاران خود بگوید " قطاراگرقدم به قدم بایستد وباکودکانی که به سمتش سنگ پرتاب می‌کنند مقابله کند هیچگاه به مقصد نمی‌رسد" به یاد آورد رسم بهشتی بزرگ را که جواب توهین‌ها را هرگز نمی‌داد و زمانی که دوستانش می‌گفتند چرا جواب نمی‌دهی این همه ظلم را می‌فرمود من وظیفه‌‌‌ای ندارم برای جواب دادن و می‌خواند " إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنوا ۗ" را و می‌گفت خدا خود دفاع می‌کند. حق هم همان بود و هرکه باور دارد که اهل حق است، بر ایمان خویش به خدمت مردم استوار بماند و دفاع از خویش را به خدا واگذارد و خود به تکالیف اصلی اش بپردازد که برای آن کرسی گرفته است. باری، "حواسمان به مقصدمان باشد، مبادا مشغول کودک صفتانی شویم که به سوی ما سنگ پرتاب می‌کنند...

ب / شماره 4315 / چهار شنبه 30 مهر 1399 / صفحه 3 /

http://archive.birjandemrooz.com/PDF/990730.pdf

همیشه آقاپلیسه بیداره
بازدید : 357
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 2:37

اگر تکریم هرکس به اندازه اثرگذاری‌اش مقرر شود، باید تا همیشه به قدردانی از پلیس، دست در آسمان نیایش و خواهش بلند کنیم، چنان‌که برای نعمت وجود طبیبان نیز چنین قاعده‌ای جاری است. به حکم حدیث ماندگار مولا علی(ع) «نعمتان مجهولتان، الصحه والامان». امروزه اما در فصل ترک‌تازی کووید19 و ایلغاری که روامی‌دارد، قدر پزشکان و کادر درمانی را بیش از همیشه می‌دانیم و درک می‌کنیم که «نعمت صحت»، چه قیمتی گوهری است و نگهداری‌اش، نتیجه تلاش چه هنرمندان و فرهیختگانی است. می‌دانیم و قدر می‌گذاریم تلاششان را و در صدر می‌نشانیمشان به قدر دیدن، اما امنیت را و امنیت‌بانان را هنوز در اندازه‌ای که باید قدر نشناخته‌ایم، چه قدر آنان، مجهول تلاش و عملشان است. چون خوب به تولید و نگهداشت امنیت پرداخته‌اند و چون به خلأ امنیتی -بحمدلله- گرفتار نیامده‌ایم، درنمی‌یابیم حقیقت ماجرا را تا این ضرب‌المثل درباره ما صدق پیدا کند که قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آمده باشد. سعدی(علیه‌الرحمه) با این «نغزگفته»، ما را به تامل می‌خواند تا قبل از رسیدن مصیبت، قدر عافیت بدانیم. فکر می‌کنم این قدر دانستن، تکریم اصحاب امنیت است به اضافه افزایش هوشیاری و انجام وظایف شهروندی. همان‌طور که با ماسک و دستکش و رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی، در کنار سلامت‌سازان می‌ایستیم، باید با دقت بیشتر و همراهی افزون‌تر، در کنار امنیت‌بانان هم بایستیم. این کار می‌تواند جامعه را به قرار آورد با قراری که از امنیت‌ستیزان می‌گیرد.

شهرآرا / شماره 3230 / سه‌شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ / صفحه 16 / نگاه هشتم

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/2104/30827

برگرد😭😭😭😭یچیزی بگو دلمو خوش کنم 😭😭😭😭
بازدید : 656
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 2:37


قرار مان 1400 بود آقای معتمدیان. دل خوش کرده بودند مردم به طرح‌ها و برنامه‌ها و قول‌هایی که دادید و ما نوشتیم. به گفته‌های تان اعتماد کردیم و در مرحله قبل که حرف رفتن شما شد همه ایستادیم پای شما تا بمانید. هم مردم ایستادند و هم در اتفاقی نادر همه نحله‌های فکری و جریانات سیاسی با گرایش‌های متضاد کنار هم ایستادند و یک دل شدند و صدای واحد تا مرکز نشینان بشنوند و شما را در جایی که بودید نگه دارند. در توفیق نسبی شما هم همین‌ها خیلی موثر بودند و جمله را توقع این بود که تا آخر دوره بمانید و طرح‌های خود را به نتیجه برسانید اما دریغا که چنین نشد و بفرمای حضرات وزارت کشور، با پاشنه ورکشیده شما همراه شد تا در کمتر از چند ساعت، 500 کیلومتر فاصله را بپیمایید و از استانداری استان محروم خراسان جنوبی به کاخ استانداری استان برخوردار خراسان رضوی برسید. رفته اید، سفر به سلامت اما یادتان باشد قرار مان 1400 بود. وقتی که کارنامه عملی و عملیاتی تان هم نمره ثلث سوم خود را می‌گرفت و تمام و کمال عیار مشخص می‌شد. اما نماندید تا ببینیم از آنچه در فصل کاشت تدبیر کرده و به داشت آن توجه داشتید چه خواهیم برداشت در چند ماه آینده. نماندید، کفش‌های رو به رفتن تان از دلِ رو به رفت تان حکایت داشت و این شد که هم وزارت کشور را پسند آمد و هم شما را. مبارک تان باشد برج‌های سفید استانداری خراسان رضوی. خراسان جنوبی هم بی کلید دار نمی‌ماند و اگر به ظرفیت‌های بومی‌منطقه، توجه می‌کرد دولت، از همان اول استاندارانی می‌توانستیم داشته باشیم که بی قصد اقامت ده روزه، نماز خویش را تمام می‌خواندند اما باز هم دریغا که نه دولت‌ها را نگاه چنین است و نه اما و اگر‌هایی که برخی جریانات سیاسی در کار می‌کنند چنین فرصتی را برای ما فراهم کرد تا همچنان در حسرت استانداری بومی‌بسوزیم. دولت‌ها به مراد دل ما قلم بر کاغذ انتصاب نبردند اما ما به مراد دل دولت‌ها با استاندارانی که فرستادند رفتار کردیم و به خصلت جنوبی و کویری و گرم خویش با آنان به قاعده فرزندان سرزمین خویش رفتار کردیم و کم شان را زیاد شمردیم و همراهی حد اکثری خود با آنان را وظیفه‌‌‌ای کوچک برای خویش دانستیم تا استان مان، سر بلند کند. چنین هم شد. ما نسبت به بودجه و توجهی که دیدیم، موفق بودیم و این قبل از آنکه هنر دولتیان باشد، به استغنای طبع مردمان خودمان برمی‌گشت. با شما هم بر همین مدار بودیم و بلکه بالاتر، احساس و عاطفه مان را هم با شما تا مرحله برادری گره زدیم. به همین خاطر است وقتی شما این گره را باز کردید، بر دل مردمان این سامان، سنگین آمد والا هر آمدنی ا رفتنی است چنان که قبل از شما آمدگان رفتند و جای خود را به افراد تازه سپردند اما چون حکایت شما با دل و احساس مردم تحریر شده بود. قصه فرق می‌کرد و این چند کلمه را به قصد شکایت بر کاغذ آوردیم خطاب به مردی که شکر وجودش را داشتیم و با او همدل شده بودیم. زیاده عرضی نیست آقای معتمدیان!

ب / شماره 4314 / سه شنبه 29 مهر 1399 / صفحه 3 /

پیش از مصیبت قدردان عافیت باشیم
بازدید : 337
سه شنبه 28 مهر 1399 زمان : 19:39

مسئله روانی بازار و جامعه را نه‌تنها نباید نادیده گرفت که بسیار هم باید دید و چشم اضافه هم باید به‌کار گرفت. این حکم عقل است. بی‌خردانند که چشم بر آنچه هست، می‌بندند و به‌غفلت برگزار می‌کنند. این موجی که برخاسته است، اگر به عقلانیت و تدبیر مهار نشود، چون فرود آید، همه‌چیز را درهم خواهد شکست. این را هر منصفی متوجه می‌شود. همین هم اقتضا می‌کند که بازار را مدیریت کنیم، والا مصائب ناشی از آن، ما را، امروز و فردای ما را مدیریت خواهد کرد. این چه معنا دارد که فرایند «خودقیمت‌گذاری» روزبه‌روز دامن واکند و کار برسد به جایی که هر فروشگاه، یک قیمت داشته باشد و یک کالای مشخص را از چند مغازه با تفاوت قیمت به تعداد محل‌های مراجعه ببینیم؟ اعتراض هم بکنی، می‌شنوی که نخر، فردا مجبوری گران‌تر بخری. اگرچه حق ندارند، حرفشان به قاعده بازار درست است؛ چون در روزگاری که از الان تا الان، تغییر، ببخشید افزایش قیمت داریم، «نفروختن» خودش نوعی سرمایه‌گذاری پرفایده است. این مسئله را حتما و فوری باید چاره کرد، والا با یک بیچارگی درهم‌کوبنده ما را مواجه خواهد کرد. نمی‌بینید این وضعیت چه به روز روان مردم آورده است؟ نمی‌بینید پدرها چه زود پیر می‌شوند؟ نمی‌بینید دست‌ها چقدر می‌لرزد و دل‌ها به چه زلزله‌ای گرفتار است؟ کاری بکنید آقایان که شما را برای همین به خدمت گرفته است کشور. مردم را اگر «رعیت» می‌خوانند، نه بدان‌روست که اربابشان شوید و مهمیز بر گرده‌شان نهید، بل بدان معناست که حالشان را رعایت کنید که تدبیر احوال با شماست. اگر سنگ گرانی را نمی‌توانید از ترازو دور اندازید، این بلبشو را که می‌توانید سامان دهید. وقتی توان خرید مردم چنین پرشتاب کم می‌شود، نگذارید کاهش آرامش مردم چندبرابر شود. همین!

شهرآرا / شماره 3229 / دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹ / صفحه 16 / نگاه هشتم

https://shahraranews.ir/fa/publication/content/2098/30705

بیلمه لی لر .خورمالی

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی